الگوی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانش آموخته دکتری علوم سیاسی، دانشگاه امام صادق (ع)، تهران، ایران

2 دانشیار، گروه علوم سیاسی، دانشگاه امام صادق (ع)، تهران، ایران

چکیده

در اندیشه خواجه‌نصیرالدین طوسی، زمامداران نقش و جایگاه خاص دارند، به طوری که او قوام مُدن را به مَلِک می‌داند و حاکم، طبیب جامعه است و مردم به سیره ملوک خود اقتدا می‌کنند. از اهمیت و جایگاه زمامدار در اندیشه خواجه‌نصیر می‌توان به اهمیت و ضرورت تربیت زمامدار رسید چرا که اگر زمامدار، تربیت‌یافته باشد، موجب صلاح و سلامت جامعه می‌گردد، در غیر این صورت می‌تواند جامعه و حکومت را به تباهی بکشاند. بدون صلاح حاکمان، مردم صالح نخواهند شد و چون دین، قاعده و بنیان است و مُلک، رکن و اساس؛ پس اگر رکن، شایسته نباشد، دین نیز نمی‌تواند باشد.
بر این اساس پژوهش حاضر با روش اسنادی که جزو روش‌های کیفی محسوب می‌گردد، در پی تحلیل الگوی تربیت زمامداران در اندیشه خواجه نصیر است و می‌خواهد به این سؤال اصلی پاسخ دهد که «الگوی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی چیست؟» در این پژوهش که فرضیه‌آزما نیست، الگوی تربیت زمامدار در اندیشه وی در ابعاد مبانی، اصول، ویژگی‌های زمامدار مطلوب، روش‌ها، عوامل و موانع تربیت زمامدار احصاء شده است و در نهایت به این نتیجه ختم می‌گردد که الگوی تربیت زمامدار در اندیشه وی بر پنج رکن استوار است: فضیلت، امامت، حکمت، عدالت و محبت. فضیلت را می‌توان محور سه رکن حکمت، عدالت و محبت در نظر گرفت. به عبارت دیگر تربیت زمامدار در نگاه او «فضیلت‌مدار» است و از آن‌جا که در نگاه او ارتباط تنگاتنگ بین «فضیلت» و «امامت» مشهود است، می‌توان گفت حکمت، عدالت و محبت با مرکزیت فضیلت، به سمت قله امامت، نظام اندیشه‌ای وی در زمینه تربیت زمامدار را شکل می‌دهند.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The model of ruler training in the thought of Khajeh Nasir al-Din Tusi

نویسندگان [English]

  • mahdi khazaie gask 1
  • hasan majidi 2
1 پژوهشکده شهید صدر، دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام، تهران، ایران
2 دانشیار گروه علوم سیاسی، دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، تهران، ایران
چکیده [English]

در اندیشه خواجه‌نصیرالدین طوسی، زمامداران نقش و جایگاه خاص دارند، به طوری که او قوام مُدن را به مَلِک می‌داند و حاکم، طبیب جامعه است و مردم به سیره ملوک خود اقتدا می‌کنند. از اهمیت و جایگاه زمامدار در اندیشه خواجه‌نصیر می‌توان به اهمیت و ضرورت تربیت زمامدار رسید چرا که اگر زمامدار، تربیت‌یافته باشد، موجب صلاح و سلامت جامعه می‌گردد، در غیر این صورت می‌تواند جامعه و حکومت را به تباهی بکشاند. بدون صلاح حاکمان، مردم صالح نخواهند شد و چون دین، قاعده و بنیان است و مُلک، رکن و اساس؛ پس اگر رکن، شایسته نباشد، دین نیز نمی‌تواند باشد.
بر این اساس پژوهش حاضر با روش اسنادی که جزو روش‌های کیفی محسوب می‌گردد، در پی تحلیل الگوی تربیت زمامداران در اندیشه خواجه نصیر است و می‌خواهد به این سؤال اصلی پاسخ دهد که «الگوی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی چیست؟» در این پژوهش که فرضیه‌آزما نیست، الگوی تربیت زمامدار در اندیشه وی در ابعاد مبانی، اصول، ویژگی‌های زمامدار مطلوب، روش‌ها، عوامل و موانع تربیت زمامدار احصاء شده است و در نهایت به این نتیجه ختم می‌گردد که الگوی تربیت زمامدار در اندیشه وی بر پنج رکن استوار است: فضیلت، امامت، حکمت، عدالت و محبت. فضیلت را می‌توان محور سه رکن حکمت، عدالت و محبت در نظر گرفت. به عبارت دیگر تربیت زمامدار در نگاه او «فضیلت‌مدار» است و از آن‌جا که در نگاه او ارتباط تنگاتنگ بین «فضیلت» و «امامت» مشهود است، می‌توان گفت حکمت، عدالت و محبت با مرکزیت فضیلت، به سمت قله امامت، نظام اندیشه‌ای وی در زمینه تربیت زمامدار را شکل می‌دهند.

کلیدواژه‌ها [English]

  • تربیت
  • تربیت زمامدار
  • خواجه نصیرالدین طوسی
  • حکمت اسلامی
  • سیاست اخلاقی

 

 

الگوی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی

 

مهدی خزاعی گسک[1]  |  حسن مجیدی [2]

 

 

چکیده

در اندیشه خواجه‌نصیرالدین طوسی، زمامداران نقش و جایگاه خاص دارند، به طوری که او قوام مُدن را به مَلِک می‌‌داند و حاکم، طبیب جامعه است و مردم به سیره ملوک خود اقتدا می‌‌کنند. از اهمیت و جایگاه زمامدار در اندیشه خواجه‌نصیر می‌‌توان به اهمیت و ضرورت تربیت زمامدار رسید چرا که اگر زمامدار، تربیت‌‌یافته باشد، موجب صلاح و سلامت جامعه می‌‌گردد، در غیر این صورت می‌‌تواند جامعه و حکومت را به تباهی بکشاند. بدون صلاح حاکمان، مردم صالح نخواهند شد و چون دین، قاعده و بنیان است و مُلک، رکن و اساس؛ پس اگر رکن، شایسته نباشد، دین نیز نمی‌تواند باشد.

بر این اساس پژوهش حاضر با روش اسنادی که جزو روش‌‌های کیفی محسوب می‌‌گردد، در پی تحلیل الگوی تربیت زمامداران در اندیشه خواجه نصیر است و می‌‌خواهد به این سؤال اصلی پاسخ دهد که «الگوی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی چیست؟» در این پژوهش که فرضیه‌‌آزما نیست، الگوی تربیت زمامدار در اندیشه وی در ابعاد مبانی، اصول، ویژگی‌های زمامدار مطلوب، روش‌‌ها، عوامل و موانع تربیت زمامدار احصاء شده است و در نهایت به این نتیجه ختم می‌گردد که الگوی تربیت زمامدار در اندیشه وی بر پنج رکن استوار است: فضیلت، امامت، حکمت، عدالت و محبت. فضیلت را می‌‌توان محور سه رکن حکمت، عدالت و محبت در نظر گرفت. به عبارت دیگر تربیت زمامدار در نگاه او «فضیلت‌مدار» است و از آن‌‌جا که در نگاه او ارتباط تنگاتنگ بین «فضیلت» و «امامت» مشهود است، می‌‌توان گفت حکمت، عدالت و محبت با مرکزیت فضیلت، به سمت قله امامت، نظام اندیشه‌‌ای وی در زمینه تربیت زمامدار را شکل می‌‌دهند.

کلیدواژه‌‌ها: تربیت، تربیت زمامدار، خواجه نصیرالدین طوسی، حکمت اسلامی، سیاست اخلاقی

 

 

مقدمه

خواجه‌نصیرالدین طوسی(597 - 672 ه.ق؛ 1200 – 1273 م) از فیلسوفان قرن ششم و هفتم هجری قمری است. او با تصرف ایران توسط مغولان به دربار مغولان رفت و در کنار مشورت‌های حکومتی، در رصدخانه به ترویج علوم عقلی و تألیف کتب کلامی در اثبات حقانیت مذهب امامیه اثناعشری پرداخت.(یوسفی‌راد، 1390: 22-23) عمده‌ترین اثر سیاسی وی اخلاق ناصری است؛ البته در کتب کلامی وی مانند تجرید الاعتقاد و رساله امامت نیز به مسئله امامت پرداخته است.(یوسفی‌راد، 1390: 23-24)

در اندیشه خواجه‌نصیر، زمامدار جایگاه مهمی دارد. این اهمیت را می‌توان در نسبت و تأثیر او با مردم تبیین کرد. به‌طوری‌که در نگاه او مردم طبق حدیث شریف«النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ» (مجلسی، 1403، ج 75: 46) به سیره ملوک خود اقتدا می‌کنند.(خواجه‌نصیر، 1413: 257-258) همچنین در اندیشه وی قوام مُدن به مَلِک است.(خواجه‌نصیر، 1413: 266) او حاکم را طبیب جامعه می‌داند که نشان از اهمیت زمامدار دارد؛ لذا کسی استحقاق زمامداری را دارد که بتواند مریضی جامعه را درمان کند و برای حفظ سلامتی آن توانا باشد.(خواجه‌نصیر، 1413: 260) از اهمیت و جایگاه زمامدار در اندیشه خواجه‌نصیر می‌توان به اهمیت و ضرورت تربیت زمامدار رسید؛ چراکه وقتی زمامدار این اثر و نقش را دارد، تربیت او در مسیر صحیح نیز اهمیت می­یابد. وقتی زمامدار تربیت یافته موجبات صلاح جامعه را فراهم می‌کند و عکس آن منجر به گسترش فساد می‌گردد، پس ضروری است برای تربیت زمامدارِ مطلوب، تلاش نظری و عملی نمود. بر این اساس می­بایست ابعاد نظری و عملی تربیت زمامدار را ترسیم و تبیین نمود که موضوع این پژوهش است.

اهمیت و ضرورت

در اندیشه خواجه دین و ملک به یکدیگر وابسته هستند. خواجه در این زمینه به گفته اردشیر بابک استناد می‌کند که«دین و مُلک توأمان هستند، یکی از این دو، جز با دیگری کامل نمی‌گردد.» زیرا دین قاعده و بنیان است و مُلک رکن؛ پس دین بی مُلک نفع و سودی ندارد و مُلک بی‌دین نیز واهی می‌باشد.(خواجه‌نصیر، 1413: 242) همچنین قوام مدینه به زمامدار آن است؛ بنابراین اگر زمامدار، تربیت‌یافته باشد، موجب صلاح و سلامت جامعه می‌گردد، در غیر این صورت می‌تواند جامعه و حکومت را به تباهی بکشاند. از سویی دیگر یکی از نیازهای امروز سیاست اخلاقی و تأکید بر فضیلت در سیاست است. توجه به این مهم با تکیه به تراث و حکمت اسلامی از ویژگی­های این نوشته می­باشد. از آن­جا که خواجه جزو متفکران بزرگ شیعه است و اندیشه او از حیث کلامی، فلسفی و اخلاقی جایگاه ویژه دارد، اهمیت پرداختن به اندیشه وی را مضاعف می­کند.

اهداف

 با توجه به اهمیت و ضرورتی که تربیت زمامدار در اندیشه خواجه‌نصیر دارد، این نوشتار با هدف تبیین اندیشه خواجه‌نصیرالدین طوسی در زمینه تربیت زمامدار، می­خواهد به این سؤال اصلی پاسخ دهد که «الگوی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی چیست؟» ذیل آن، سؤالات فرعی زیر طرح می­گردد: اهداف، مبانی، اصول، روش­ها، عوامل و موانع تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیر چیست؟ پژوهش حاضر فرضیه­آزما نیست.

پیشینه  پژوهش

منابع مرتبط با پژوهش حاضر در اندیشه خواجه نصیر را می­توان در دو دسته و به شرح زیر تقسیم نمود: یک. اندیشه خواجه در نسبت تربیت و اخلاق با سیاست؛ دو. اندیشه سیاسی.

 

جدول 1. پیشینه موضوع


رویکرد منبع

عنوان منبع

نویسنده منبع

محور موضوعی منبع

اشتراک منبع با پژوهش حاضر

اندیشه خواجه نصیر در نسبت تربیت، اخلاق با سیاست

درآمدی تاریخی بر حکمت سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی

محمد رضا پاک

عملکرد سیاسی و گفتمان عدالت در اندیشه خواجه

عدالت در اندیشه خواجه

بررسی رویکرد اخلاقی تربیتی سیاست مُدُن در دو کتاب اخلاق ناصری و نصیحه الملوک بر مبنای قرآن و روایات

علی قانعی فر

بررسی نسبت اخلاق و سیاست مدن در اخلاق ناصری و نصیحه الملوک

رابطه حاکم و رعیت و عدالت حاکم

اندیشه خواجه نصیر در نسبت تربیت، اخلاق با سیاست

حکمت عملی از منظر ابن مسکویه و خواجه نصیرالدین طوسی

اکرم جنگل نورد

تکیه بر فضایل حکمت، عفت، شجاعت و عدالت و رعایت اعتدال در آن­ها

توجه به حکمت و عدالت

بررسی و تحلیل حکمت عملی در شاهنامه‌ی فردوسی بر اساس اخلاق ناصری

بشری عبداله‌زاده بغلانی

بیان برتری حکمت عملی فردوسی بر خواجه نصیر

اهداف تربیت و برخی فضایل

نسبت اخلاق و سیاست در اندیشه خواجه نصیر الدین طوسی و نیکولوماکیاولی

مهدی نادری باب اناری

مقایسه نسبت اخلاق و سیاست در اندیشه دو متفکر

هدف حکمرانی

جدال اخلاق و سیاست در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی و نیکولو ماکیاولی

فرشاد شریعت و مهدی نادری باب اناری

خلاصه پایان نامه­ی فوق (مقایسه نسبت اخلاق و سیاست در اندیشه دو متفکر)

هدف حکمرانی

اندیشه سیاسی خواجه نصیر

بررسی اندیشه­های سیاسی میرسیدعلی همدانی ومقایسه آن با اندیشه های خواجه نصیر و نجم رازی

ناهید باقر

بررسی کلیات اندیشه سیاسی دو متفکر

مباحث جزئی چون تبعیت از حاکم و وظایف حاکم و مردم

مطالعه تطبیقی نظریه دولت در اندیشه ماوردی و خواجه نصیرالدین طوسی

امیرحسین بکائیان

توجه به تفاوت آراء این دو متفکر در زمینه دولت و مبنای مشروعیت و قدرت

-

مطالعه تطبیقی مبانی نظریه حکومت در آراء خواجه نصیرالدین طوسی و غزالی

سمانه امینی

بررسی مبنای مشروعیت و قدرت و نقش مردم در انتخاب حاکم

برخی ویژگی‌های حاکم

اندیشه سیاسی خواجه نصیر

فلسفه سیاسی ابن سینا و مقایسه باآراء فارابی و خواجه نصیر

مریم قنبری‌نژاد

بیان فلسفه سیاسی خواجه و مقایسه با فارابی و ابن سینا

بیان سیاست ملک

فلسفه سیاسی ابن سینا و آراء آن با خواجه نصیرالدین طوسی

علی مرتضایی

بیان فلسفه سیاسی خواجه و مقایسه با ابن سینا

-

نظریه‌ی حکومت در سیاست‌نامه‌ی خواجه نظام‌الملک، نصیحه‌الملوک غزالی، گلستان سعدی و اخلاق ناصری

فراح الدین نجوم

بیان خرد، عدل، محبت و وحدت به عنوان بنای حکومت

ارتباط بنای حکومت با برخی مبانی تربیت زمامدار

فلسفه سیاسی از منظر اخوان الصفا و خواجه نصیرالدین طوسی

زینب زنگیوند درویشوند

مقایسه فلسفه سیاسی خواجه نصیر و اخوان الصفا

برخی ویژگی‌های زمامدار مطلوب، برخی مبانی سیاست

نخبه گرایی کلاسیک: مطالعه‌ی فارابی، ابن باجه و خواجه نصیرالدین طوسی

میثم شیروانی

بررسی روش، رهیافت و اصول و مبادی اندیشه مدنی و سیاسی این سه فیلسوف برای ساختار مدنی جامعه معاصر و جایابی مطلوب نخبگان در آن

جایگاه و نقش حاکم در اندیشه خواجه

پیوستگی دین و سیاست در اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی

بهرام منتظری

بررسی نسبت دین و سیاست

برخی ویژگی‌های زمامدار مطلوب

پیوند اخلاق و سیاست در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی

رضا خراسانی

بررسی نسبت دین و سیاست

اهمیت نقش زمامدار، بررسی محبت و عدالت در نظام سیاسی

اندیشه سیاسی خواجه نصیر

کارویژه­های دولت از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی (با تاکید بر امنیت نظامی)

جهانگیر شریعت

راهبردهای امنیتی دولت در اندیشه خواجه

برخی ویژگی‌های زمامدار مطلوب

دولت کارآمد در اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی

محسن رضوانی

 

نظریه کارآمدی دولت با بررسی انواع سیاست، ویژگی­های حاکم، سیاستگذاری­ها و ... .

برخی ویژگی‌های حاکم و اصول حکمرانی

مدیریت سیاسی از دیدگاه خواجه نصیرالدین توسی

حسین رمضانی‌خردمردی

مبادی، بنیان­ها، اصول و سازوکارهای مدیریت سیاسی

برخی ویژگی‌های حاکم و اصول حکمرانی

اندیشه سیاسی خواجه‌نصیر

مرتضی یوسفی‌راد

بررسی ابعاد اندیشه سیاسی وی

برخی مبانی فلسفی کلان

 

بررسی منابع فوق تحقیق­پذیر بودن موضوع این پژوهش را نشان می­دهد، همچنین نوآوری آن را اثبات می­کند؛ چرا که این پژوهش­ها تنها به برخی دیگر وجوه اندیشه خواجه پرداخته­اند و موضوع «تربیت زمامدار» در اندیشه وی را بررسی نکرده­اند. در زمینه ویژگی­های زمامدار یا اهداف یا برخی موارد دیگر علاوه بر اینکه رویکرد آن­ها با موضوع تربیت زمامدار نسبتی برقرار نکرده، به چند مصداق محدود بسنده شده است. پژوهش حاضر تلاشی است در جهت اینکه خلأ موجود در نگاه جامع به اندیشه خواجه جهت تبیین کلان الگوی تربیت زمامدار در اندیشه وی با تبیین اهداف، مبانی، اصول، روش­ها، عوامل و موانع تربیت زمامدار برطرف گردد.

مبانی مفهومی

در این بخش مفاهیم تحقیق که شامل الگو، تربیت، زمامدار و تربیت زمامداران تعریف می‌شود.

1- تربیت 

تعریف لغوی تربیت در فارسی «پروردن، پرورش دادن و اخلاق را به کسی آموختن» می‌باشد(دهخدا، 1373: 550). تربیت در زبان عربی از ماده «ر ب و» یا «ر ب ب» می­باشد(راغب اصفهانى، 1412: 340). ریشه «ر ب و» به معنی زیادت و «برآمدگی» و «زیادی» است(ابن­فارس، 1404، ج2: 483). ریشه «ر ب ب» دو عنصر را برای تربیت مهیا می‌سازد: مالکیت و تدبیر. البته باید گفت که میان مشتقات این دو شباهت­های زیادی وجود دارد(ابن­منظور، 1414، ج‏14: 307). بنابراین تربیت بنا بر ریشه خود به معنای فراهم کردن موجبات فزونی و پرورش است(باقری، 1390، ج1: 52). واژهeducation به عنوان معادل تربیت در زبان انگلیسی، با معانی گوناگون چون آیین تاریخ، آداب تربیت شاهزادگان، آموزش و پرورش و تربیت به کار رفته است(اعرافی، ۱۳۹۱: 12-11).

در تعریف اصطلاحی تربیت، نظرات گوناگونی ارائه شده است. برخی از این تعاریف عبارتند از: ملکه شدن فضایل(مطهری، 1364: 56)، تأثیر موجودی بر موجود دیگر(میرهادی، ۱۳۷۲: 50)، عقلانی و بصیرت­گرا بودن(رحیمی، 1389: 392)، تهذیب و زدودن اخلاق ناپسند اخلاقی(باقری، 1390، ج1: 52)، تلاش در جهت دوری از نیستی، توسعه هستی و دستیابی به هستی جاودانه(علم­الهدی، 1389: 263-268)، شناخت و تن دادن به ربوبیت خداوند(باقری، 1390، ج1: 61-62) و پرورش استعدادهای درونی انسان.(مصباح­یزدی و جمعی از نویسندگان، 1394: 322).

تعریف مختار تربیت در این پژوهش عبارت است از: پرورش دادن و به فعلیت درآوردن استعدادهای درونی انسان. چرا که از یک‌سو نسبت به سایر تعاریف از جامعیت برخوردار است و از سوی دیگر با تعریف لغوی تربیت(فراهم کردن موجبات فزونی و پرورش) نیز پیوند بیشتری دارد.

2- زمامدار

زمامدار یعنی سیاستمدار و پیشوا و «کسی­ که زمام امور کشور را در دست دارد». می­توان برای زمامدار تعریف عام در نظر گرفت که به معنی هر کسی است که مدیریتی را به عهده دارد، حال ممکن است این مسئولیت در رده بالا یا پایین باشد. در تعریف خاص، زمامدار کسی است که مسئولیت­های سیاسی مهم­تری را به عهده دارد و مسئول تصمیم‌گیری و اجرا در سطح کلان باشد. در تعریف اخص زمامدار منظور کسی است که رتبه یک مدیران کشور باشد که به عنوان مثل می­توان ولی­فقیه و رؤسای قوا را مثال زد. در این نوشته منظور از زمامدار همان تعریف خاص می‌باشد.

3- تربیت زمامدار

براساس تعریف مختار تربیت و زمامدار می­توان گفت، تربیت زمامدار یعنی پرورش دادن و به فعلیت درآوردن استعدادهای درونی مدیران درجه اول نظام سیاسی.

4- الگو

الگو[3] نمایش نظری و ساده­شده­ای از جهان واقعی است. به نظر لوی اشتراوس الگو سه خصوصیت دارد: 1. ساخت مشخصات یک نظام را فراهم می­کند و از عناصر متعددی تشکیل می‌شود که تغییر در یکی موجب تغییر در سایر اجزا شد. 2. بتوان سلسله تغییراتی در آن ایجاد نمود و این تغییرات منتج به گروهی از الگوهایی از آن نوع بشود. 3. الگو باید صریح و جامع باشد و تمام پدیده­های مشاهده­شده را قابل فهم کند.(عموعبداللهی، 24/8/1393) با توجه به نظریات تربیتی، تعریف عملیاتی الگو در زمینه تربیت زمامدار شامل محورهای زیر است: اهداف، مبانی، اصول، ویژگی­های زمامدار مطلوب، روش­ها، عوامل و موانع.(ر. ک به مصباح­یزدی و جمعی از نویسندگان، 1394: 17)

 مبانی نظری و الگوی تحلیل

الگوی تحلیل پژوهش حاضر مبتنی بر الگوی تربیت زمامدار است. الگوی تربیت زمامدار را می‌توان دارای سه ساحت دانست: ساحت نظری و ساحت عملی و هدف تربیت.

1- ساحت نظری الگوی تربیت زمامدار

ساحت نظری الگوی تربیت زمامدار شامل مبانی و اصول و ویژگی­های زمامدار مطلوب است. به مجموعه قانون­مندی­هایی که در علوم نظری شناخته شده­ و تعلیم و تربیت بر آن تکیه دارد، مبانی گویند(باقری، 1390، ج1: 87). مبانی، گزاره­های خبری (توصیفی) هستند که از علوم دیگری که بر تربیت تقدم منطقی دارند، آمده و اثبات می‌گردند. مبانی در بررسی مسائل تربیتی مانند اصول، روش­ها، عوامل، موانع و ویژگی­های مطلوب استفاده می­شود(مصباح­یزدی و جمعی از نویسندگان، 1394: 84).

اصول، قواعدی تجویزی و کلی هستند که به منزله­ی راهنمای عمل، «تدابیر تربیتی ما را هدایت می­کنند» (باقری، 1390، ج1: 87). اصول مبتنی بر مبانی تربیت اسلامی رابطه ضرورت بالقیاس میان فعالیت­های حوزه تربیت با اهداف تربیت را بیان می­کند و مخاطب آن‌ها دست‌اندرکاران تربیتی می­باشند.(مصباح­یزدی و جمعی از نویسندگان، 1394: 297).

ویژگی­های زمامدار مطلوب به خصوصیاتی ایجابی یا سلبی اشاره دارد که لازم است متربی(زمامدار موجود یا بالقوه) مزین به آن شده یا از آن بری باشد تا به عنوان زمامدار مطلوب تلقی گردد.

2- ساحت عملی الگوی تربیت زمامدار

ساحت عملی تربیت زمامدار شامل روش‌ها، عوامل و موانع تربیت می‌باشد. روش­ها، فعالیت‌های اختیاری در حوزه تربیت زمامدار است که می­توانند ما را به اهداف مطلوب در این حوزه نایل گرداند.(مصباح­یزدی و جمعی از نویسندگان، 1394: 450) روش­ها در مقایسه با اصول دستورالعمل­هایی جزئی­تر می­باشند(باقری، 1390، ج2: 88) و می­توانند سلبی یا ایجابی باشند(قائمی­مقدم، 1382: 14). عوامل تربیت زمامدار به اموری به جز افعال گفته می­شود که «می‌توانند به طور مستقیم یا غیرمستقیم، چندجانبه یا از جهتی خاص، با قصد یا بدون قصد و عموماً به تدریج در تحقق اهداف» تربیت زمامدار تأثیرگذار باشند. موانع تربیت زمامدار به امور حقیقتاً یا عرفاً موجود اطلاق می­شود که در تحقق اهداف، تنها می­تواند تأثیر منفی داشته باشد(مصباح­یزدی و جمعی از نویسندگان، 1394: 387). عوامل و موانع بر اساس آن‌که از درون یا برون بر انسان اثرگذار هستند، به دورنی و بیرونی تقسیم می­شوند.

3- هدف تربیت زمامدار

نتیجه اثربخشی ساحات نظری و عملی تربیت، منجر به هدف تربیتی خواهد شد. منظور از هدف «نتیجه‌ای است که با انجام دادن رفتارهای مشخص و برنامه‌ریزی‌شده، حصول آن از دیدگاه صاحب‌نظران و برنامه‌ریزان و نه لزوماً از دیدگاه خود متعلمان و متربیان، مطلوب است» (مصباح یزدی و جمعی از نویسندگان، 1394: 213-214). در این پژوهش منظور از هدف، نتیجه­ای است که از برآیند ساحات نظری و عملی تربیت حاصل می­گردد.

روش

روش مورد استفاده در این تحقیق اسنادی است. در روش اسنادی که روشی کیفی است پژوهشگر تلاش می­کند با استفاده نظام‌مند ومنظم از داده­های اسنادی به کشف، استخراج طبقه بندی و ارزیابی مطالب مرتبط با موضوع پژوهش اقدام کند.(صادقی فسایی و عرفان­منش، 1394) روش اسنادی روش مشترک پارادایم­های مختلف روشی است هرچند ریشه در سنت پارادایم تفسیری دارد. مفاهیم و نظریات درباره پدیده­های اجتماعی در اسناد و متون بازتاب می­یابد. روش اسنادی در نقد مکاتب و نظریه­ها وهمچنین  بسط مفاهیم و گزاره­های اساسی نظریات استفاده می‌شود. روش اسنادی پژوهشگر را درگیر میدان نمی‌کند. مراحل پژوهش اسنادی عبارتند از: 1. انتخاب موضوع، تعیین اهداف و وسوالات، 2. بررسی­های اکتشافی و پیشینه پژوهش 3. انتخاب رویکرد نظری 4. گردآوری منابع، نمونه­گیری و تکنیک­های بررسی منابع، مرور نظام­مند، طبقه‌بندی و جداول مفهومی 5. پردازش ارزیابی مجدد، نگارش و گزارش(جمع­بندی و ارائه نقطه نظر). (صادقی فسایی و عرفان منش، 1394: 71-84) این پژوهش در پی آن است تا الگوی تربیت زمامداران در نگاه خواجه نصیر را استخراج نماید، لذا بر مبنای انتظار از الگو که خود قالب است، داده­های مستخرج از اندیشه وی را جانمایی می‌کند.

در ادامه الگوی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی تبیین می‌شود.

اهداف تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیر

با توجه به اینکه هدف از تربیت زمامدار، تحقق زمامداری مطلوب است، می‌توان هدف نهایی از تربیت زمامدار را با هدف زمامداری مطلوب یکی دانست.

1- هدف غایی

سیاست مطلوب خواجه سیاست فاضله است که به آن امامت می‌گوید. هدف در این سیاست، تکمیل خلق و برای نیل به سعادت می‌باشد.(خواجه نصیر، 1413: 257-258) در واقع می‌توان گفت هدف غایی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیر سعادت و تکمیل خلق است که در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون و برای زمامدارن مختلف ثابت است.(خواجه نصیر، 1413: 242)

2- هدف میانی

حاکم در سیاست فاضله به عدالت رفتار می­کند و شهر را مملو از خیرات عامه می­کند که عبارتند از امنیت و آرامش و مودت با یکدیگر، عدل، عفاف، لطف و وفا و امثال آن­ها.(خواجه نصیر، 1413: 257-258) بنابراین هدف میانی در اندیشه خواجه نصیر عدالت و نیل به خیرات عامه می‌باشد.

مبانی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیر

مبانی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیر به شرح زیر است:

1- فضیلت

در اندیشه خواجه نصیر فضیلت محوریت دارد. بر همین اساس سیاست مطلوب در نگاه او سیاست فاضله است.(خواجه نصیر، 1413: 257-258) همچنین در اندیشه وی ذیل اقسام اجتماعات، مدن فاضله و غیرفاضله از یکدیگر متمایز کرده و به تبیین ریاست و زمامداری این مدن می‌پردازد.(خواجه نصیر، 1413: 237-238) این نوع تقسیم نیز نشان از اهمیت فضیلت در نگاه اوست. او مراتب جامعه را نیز بر اساس فضیلت تبیین می‌کند به طوری­که در رأس ارکان مدینه جماعتی اهل فضایل و حکمای کامل می‌باشند و در تعقل ممتاز هستند که به ایشان افاضل گویند.(خواجه نصیر، 1413: 243)  (برای مطالعه بیشتر پیرامون فضیلت ر. ک به دینانی، 1399: 143-181)

2- امامت

در اندیشه او امام محور تأمل‌ورزی نظام سیاسی مطلوب می‌باشد.(یوسفی‌راد، 1390: 43) تا آنجا که نظریه عدالت او به‌عنوان اکمل فضایل، حول محور امام یا رئیس اول مدینه با نگرش شیعی سامان می‌یابد.(نانسی؛ آذین؛ گلشنی، 1396: 75) او با توضیح وجوب نصب امام، عصمت امام و ... به تبیین اصل امامت در مذهب شیعه اثناعشری می‌پردازد.(ر. ک به نصیرالدین طوسی، 1407: 219-296)

حفظ و تداوم عدالت در نظر خواجه‌نصیر به سه چیز وابسته است: «ناموس الهی، حاکم انسانی و دینار.» حاکم انسانی یعنی امام و جانشینان امام که بر اساس قانون و با کاربرد دینار باید در میان بخش‌های مختلف جامعه توازن و تعادل را برقرار نماید.(نانسی، آذین، گلشنی، 1396: 76-77)

3- عدالت

خواجه‌نصیرالدین طوسی قوام مملکت را به عدالت پیوند می­دهد.(خواجه نصیر، 1413: 261-262) در اندیشه او عدالت، اکمل فضایل انسانی است(خواجه‌نصیر، 1413: 217) که موجب شکل‌گیری و تداوم نظام سیاسی است. عدالت موجب ایجاد وحدت می‌گردد. اگر جامعه از محبت تهی شود، عدالت است که نظام را محافظت می‌نماید. ازنظر او مهم‌ترین کار ویژه دولت، ایجاد عدالت است. اگر عدالت محقق شود، قانون‌گرایی، صداقت، محبت، آزادی و احترام و سایر صفات اخلاقی نیز وجود خواهد داشت؛ چون عدالت اکمل فضایل است. از طرف دیگر هر وقت کسی در جایگاهی باشد که مستحق آن است و به حقوق و تکالیف خود عمل نماید، طغیان و عصیانی باقی نمی‌ماند.(خراسانی، 1382: 85) اگر عدالت کنار گذاشته شود، فساد ایجاد خواهد شد و ریاست، تغلبی می‌گردد.(خواجه‌نصیر، 1413: 227)

4- حکمت

جایگاه حکمت در نگاه خواجه بدان حد است که رأس نظام سیاسی مطلوب وی، حکیم الهی است.(یوسفی‌راد، 1390: 34) از نظر او حکمت دو قسم است: علم و عمل. حکمت علم را این‌گونه تعریف می‌کند: «تصور حقایق موجودات بود و تصدیق به احکام و لواحق آن‌چنان‌که فی نفس‌الامر باشد به قوت انسانی.» حکمت عملی در اندیشه او به معنی ممارست در عمل و کوشش نمودن در صناعاتی است که آنچه انسان را از نقص به کمال می‌رساند، از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل می‌کند. کسی که این‌گونه باشد حکیمی کامل و انسانی فاضل است: ﴿یؤْتِی الْحِکمَةَ مَنْ یشَاءُ وَمَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا کثِیرًا﴾ (بقره، 269) (خواجه‌نصیر، 1413: 7-6) حکمت نظری در نگاه وی به سه قسم تقسیم می‌شود: علوم مابعدالطبیعه، ریاضی و علم طبیعی؛ (خواجه‌نصیر، 1413: 7) و حکمت عملی نیز بر سه قسم است: تهذیب اخلاق، تدبیر منازل، سیاست مدن.(خواجه‌نصیر، 1413: 9)

5- محبت

خواجه معتقد است که انسان به‌تنهایی نمی‌تواند به کمال برسد و چون انسان بالطبع خواهان کمال است، پس مشتاق الفت و تألیف نیز هست. محبت بر عدالت، افضلیت دارد و علت، آن است که عدالت مقتضی اتحاد صناعی است و محبت مقتضی اتحاد طبیعی است؛(خواجه‌نصیر، 1413: 216-217) از طرف دیگر اگر محبت میان اشخاص باشد، نیازی به انصاف نیست و بنابراین محبت بر عدالت فضیلت خواهد داشت. چون انصاف مشتق از نصف است یعنی منصف متنازع فیه را با صاحب خود مناصفه می­کند. «تنصیف از لواحق تکثر است و محبت از اسباب اتحاد.» بنابراین فضیلت محبت بر عدالت معلوم است.(خواجه نصیر، 1413: 217) اگر محبت بین مردم و فرمانروایان زیاد باشد، تداوم حکومت بیشتر شده و نه‌تنها در برابر حکومت عصیان می‌کنند، بلکه خود حافظ آن خواهند بود. در این صورت به حقوق یکدیگر احترام گذاشته و حافظ حقوق یکدیگر می‌شوند.(خراسانی، 1382: 83) محبت تا بدان اندازه مورد تأکید قرار گرفته است که حاکم می‌تواند از بیت‌المال به‌عنوان «تألیف قلوب» به کفار کمک مالی بکند تا با محبت دل آن‌ها را به اسلام سوق بدهد.(خراسانی، 1382: 84)

6- وحدت

از نظر خواجه بنای دولت بر اتحاد و اتفاق استوار است. او دو عامل را موجب حفظ دولت می‌داند: «یکی تألف اولیاء و دیگری تنازع اعداء». (خواجه‌نصیر، 1413: 261) اگر این وحدت و اتحاد در مسیر محمود و پسندیده باشد، دولت حق است و در غیر این صورت، دولت باطل است.(خواجه‌نصیر، 1413: 260-261) ازنظر او اهل مدینه فاضله در حقیقت متفق هستند و مانند نفس واحده هستند؛ حتی اگر در سرزمین‌های مختلفی باشند. ملوک ایشان باید در وضع قانون و نوامیس و در وضع مصالح تصرف کنند.(خواجه‌نصیر، 1413: 242)

اصول تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیر

در اندیشه خواجه نصیر می­توان به اصول زیر در زمینه تربیت زمامدار اشاره کرد:

1- برابری و تعادل در گروه­ها و طبقات مختلف جامعه

خواجه می­گوید که مردم چهار گروه هستند که مانند چهار مزاج باید در تعادل با یکدیگر باشند تا عدالت محقق شود. این چهار گروه عبارتند از: اهل قلم مانند فقها و قضات و مهندسان و منجمان و ... که قوام دین و دنیا به ایشان است(به مثابه عنصر آب)؛ اهل شمشیر که عامل نظم و نگهبانان دولت هستند(به منزله عنصر آتش)؛ اهل معامله و تجار(به مثابه هوا)؛ اهل زراعت(به منزله عنصر خاک). (خواجه نصیر، 1413: 261-262)

2- تعدیل مراتب به اندازه استحقاق و استعداد هر فرد

خواجه ملاک استحقاق و استعداد افراد را با طبع افراد که خیر است یا شر پیوند می­زند. بر این اساس مردم پنچ گروه هستند: 1- افرادی که طبع آن­ها خیر است و خیر ایشان به دیگران برسد، باید نزدیک­ترین افراد به پادشاه باشند.2- کسانی­که طبعشان خیر است ولی به خیر آن­ها دیگران را شامل نمی­شود، این افراد را باید عزیز بشمارد. 3- افرادی که طبع آن­ها نه خیر است و نه شر، این افراد را باید ایمن داشت و به خیر تحریض و تشویق کرد تا به حد استعداد خود به کمال برسند.4- افرادی هستند که شریر می­باشند ولی شر آن‌ها به دیگران نمی­رسد، این افراد را باید تحقیر کرد و با بشارت و انذار، از طبع شر بازگرداند و الّا در خواری می­مانند.5- گروهی هستند که طبع آن­ها شر است و شر ایشان به دیگران می­رسد که پست­ترین خلق می­باشند که از طریق ادب، مدارا کردن، حبس، قید، تبعید و ... با او مواجه شد.(خواجه نصیر، 1413: 262-264)

3- تساوی در خیرات مشترک پس از تعدیل در مراتب

پس از آنکه اصل تعدیل در مراتب عملی شد، باید مردم در خیرات مشترک چون اموال و کرامات و ... تساوی را رعایت نمود و پس از آن بر این امر محافظت کرد که حق کسی توسط دیگران از بین نرود.(خواجه نصیر، 1413: 264-265)

4- احسان بر مردم پس از فراغت از قوانین عدالت

زمامدار باید پس از فراغت از قوانین عدالت، بر مردم احسان کند. شرط احسان این است که هیبت پادشاه رعایت شود. (خواجه نصیر، 1413: 265-266)

5- فضیلت­مداری

وی با وجود اینکه ابوت را برای زمامداری دارای اثرات زیاد می­داند، اما آن را ضروری نمی‌داند(خواجه نصیر، 1413: 258-259) ولی می­گوید چنانچه فردی صاحب فضیلت نباشد، لیاقت مسئولیت را ندارد. کمال چنین فردی چنانچه تحت تربیت افاضل باشد، امکان­پذیر می‌باشد.(خواجه نصیر، 1413: 246) این بیان نشان از اهمیت فضیلت­مداری در تربیت زمامدار در نگاه است.

6- محبت پدرانه و فرزندی

خواجه در کنار بیان انواع محبت‌ها می‌گوید محبت پادشاه نسبت به مردم باید محبت پدرانه باشد و محبت رعیت نسبت به پادشاه، محبت فرزندی باشد. به تعبیری دیگر ملک و پادشاه نسبت به مردم باید در مسیر شفقت و لطف و تعهد و تربیت و طلب مصالح و دفع مکاره و جذب خیر و منع شر باشد و رعیت نسبت به پادشاه مانند پسران عاقل، باید اطاعت و نصیحت و تعظیم داشته باشند.(خواجه‌نصیر، 1413: 227)

7- حفظ اتحاد با تبعیت از مدبر مدینه فاضله

در نگاه خواجه نصیر بنای دولت بر اتحاد و اتفاق استوار است.(خواجه‌نصیر، 1413: 261) راه رسیدن به وحدت نیز اقتدا به مدبر مدینه فاضله است. اهل مدینه فاضله تا وقتی‌که به فاضل اول که مدبر مدینه فاضله است، اقتدا کنند، بین آن‌ها دشمنی و تعصب نباشند، هرچند که در مذهب و ملت متفاوت باشند.(خواجه‌نصیر، 1413: 241) در غیر این صورت قوه غضبیه بر قوه ناطقه غلبه می‌کند و دشمنی و مخالفت در بین آن‌ها حادث شده و در نبود وی هر کس ادعای ریاست خواهد کرد.(خواجه‌نصیر، 1413: 241)

8- ثبات اراده و عزم

ازنظر او تا زمانی دولت تداوم دارد که اراده و عزم‌ها ثابت و مستقر باشد، وقتی‌که رغبت قوم به سمت اموال و آسایش و راحتی و ... برود، از صولت دولت کاسته می‌شود. در این حالت یا دشمن بر ایشان غالب می‌شود یا اینکه بین آن‌ها اختلاف و تنازع به وجود می‌آید و موجب انحطاط دولت می‌شود.(خواجه نصیر، 1413: 260-261)

9- عدم قدرت­طلبی و تفوق­خواهی

زمامدار در اندیشه خواجه نصیر به دنبال کسب قدرت و غلبه و تفوق نیست. حتی در جنگ هم اگر مجبور به شروع جنگ هم بشود، هدف او تفوق­طلبی نیست، بلکه خیر محض را طلب می‌کند.(خواجه نصیر، 1413: 268) خواجه مبتنی بر همین اصل به نقد مدینه تغلب می­پردازد زیرا برای ایشان قهر و غلبه موضوعیت دارد.(خواجه نصیر، 1413: 250-252)

10-  لزوم حفظ عزت و هیبت پادشاه

یکی دیگر از اصول حفظ هیبت پادشاه است که خواجه به آن اشاره دارد. ابوت به نسبت حسب موجب هیبت او و گرایش دل­ها به سوی او می­گردد.(خواجه نصیر، 1413: 258-259) وی می‌گوید به وقت احسان می­بایست هیبت پادشاه رعایت شود، چون در غیر این صورت موجب ناسپاسی و حرص و طمع شود.(خواجه نصیر، 1413: 265-266) او در همین راستا می‌گوید خود پادشاه در حد امکان نباید در جنگ شرکت کند.(خواجه نصیر، 1413: 268) اما باید به این نکته توجه کرد که اشاره به حفظ هیبت پادشاه به معنی محوریت و اصالت دادن به آن نیست که اصول دیگر تحت شعاع آن قرار گیرد. به همین دلیل در اندیشه خواجه یکی از خصوصیات سلبی زمامدار شکوه­طلبی او است؛ یعنی اینکه بخواهد مدح و اجلال او در قول و فعل، در دیگر امت­ها و بعد از او رایج باشد و از او یاد کنند. این ویژگی زمامدار مدینه کرامت(به عنوان یکی از مدن جاهله) است.(خواجه نصیر، 1413: 248-250)

11- دشمن­شناسی و دشمن­ستیزی

در اندیشه خواجه اولین وظیفه زمامدار در ارتباط وی با دشمنان اشراف و آگاهی بر دشمنان و وقوف بر تصمیم ایشان است.(خواجه‌نصیر، 1413: 267-268) البته زمامدار تا بتواند باید با تدبیر، دشمنان را متفرق و مستأصل نموده و مانع جنگ شود.(خواجه‌نصیر، 1413: 269) اگر مجبور به جنگ شد و شروع‌کننده باشد، باید نیت او خیر محض باشد نه تفوق و غلبه و تا مطمئن به پیروزی نباشد و لشکر متحد نداشته باشد، اقدام به جنگ نکند.(خواجه‌نصیر، 1413: 268) پادشاه در حد امکان نباید در جنگ شرکت کند که اگر شکست بخورند، نمی‌توان جبران کرد و اگر پیروز شوند، خللی که به هیبت ملِک راه می‌یابد، قابل جبران نیست.(خواجه‌نصیر، 1413: 268) او توصیه­هایی برای انتخاب فرمانده نظامی و انتخاب مکان(خواجه‌نصیر، 1413: 269) دارد. وقتی‌که پادشاه در جنگ پیروز شد نباید از تدبیر و احتیاط و حزم خود بکاهد و عفو پیشه کند.(خواجه‌نصیر، 1413: 270)

 ویژگی‌های زمامدار مطلوب در اندیشه خواجه نصیر

می‌توان گفت خواجه با دو رویکرد به ویژگی‌های زمامدار مطلوب می‌پردازد: رویکرد ایجابی و سلبی. با بررسی این ویژگی‌ها و احصاء آن می‌توان زمامدار مطلوب در اندیشه خواجه‌نصیر را تبیین کرد.

خواجه معتقد است که مَلک باید هفت خصلت و ویژگی داشته باشد: 1. ابوت؛ به این معنا که حسب و شرافت خانوادگی موجب هیبت او و گرایش دل‌ها به‌سوی او می‌گردد. 2. همت بلند که ناشی از تهذیب قوای نفسانی و تعدیل غضب و قمع شهوت است. 3. استواری و متانت رأی که ناشی از «نظر دقیق، جودت فطرت، بحث بسیار، فکر صحیح، تجارب مرضی و اعتبار از حال گذشتگان» است. 4. عزم و اراده قوی که از ترکیب نظر و رأی صحیح و ثبات به دست می‌آید؛ این خصلت باب اصلی در نیل به خیرات و عامل کسب هر فضیلت و اجتناب از هر رذیلت است و ملوک از همه خلق به آن محتاج‌تر هستند. 5. صبر بر شداید که کلید همه خواسته‌ها است. 6. توانگری که در مال مردم طمع نکند. 7. یاران و اعوان صالح. در این شرایط ابوت ضروری نیست، اگرچه اثر زیادی دارد. توانگری و یاران صالح نیز به‌وسیله همت بلند و عزم و اراده و استواری رأی و صبر به دست می‌آید.(خواجه‌نصیر، 1413: 258-259)

او علاوه بر هفت ویژگی ملِک، ذیل تبیین سیاست فاضله و ناقصه به ویژگی‌های دیگری برای زمامدار می‌پردازد. وی همچنین چهار حالت را برای ریاست عظمی طرح می‌کند و ذیل آن به ویژگی مطلوب زمامداران اشاره می‌کند. خواجه‌نصیر در جای دیگر ذیل موضوع مدن فاضله و غیرفاضله، به تبیین ریاست و زمامداری این مدن می‌پردازد و از این طریق ویژگی‌های زمامدار مطلوب و نامطلوب را طرح می‌کند. در این محورها خواجه‌نصیر به‌صورت مبسوط به ویژگی‌های زمامداران می‌پردازد.

البته خواجه ذیل موضوعات دیگر نیز اشاره‌ای به برخی از خصوصیات زمامداران می‌کند. ازجمله وی به زمامدار به‌عنوان طبیب جامعه تأکید می‌کند که بتواند مریضی جامعه را درمان کند.(خواجه‌نصیر، 1413: 260) طالب علم بودن ویژگی مطلوب دیگر برای زمامدار است ولی طالب ثار بودن، مذموم است.(خواجه‌نصیر، 1413: 259) خواجه می‌گوید مهم‌ترین عامل فساد رأی و نظر ملوک این است که فکر کند باید بر ساعت راحتی خود بیفزاید.(خواجه‌نصیر، 1413: 267) وی همچنین می‌گوید پادشاه باید برای فرمانده نظامی فردی را بل سه ویژگی شجاعت و قوی‌دلی، صاحب رأی صائب و تدبیر و صاحب‌تجربه را انتخاب کند.(خواجه‌نصیر، 1413: 269)

 با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان در قالب جداول زیر ویژگی‌های سلبی و ایجابی زمامدار مطلوب در اندیشه خواجه را احصاء نمود:

 

جدول 2. ویژگی‌های ایجابی زمامدار مطلوب

محورهای موضوعی

ویژگی‌های ایجابی زمامدار

ویژگی‌های ملک

1. ابوت

2. همت بلند

3. استواری و متانت رأی

4. عزم و اراده قوی

5. صبر بر شداید

6. توانگری

7. یاران و اعوان صالح

سیاست فاضله

1. عدالت در رفتار

2. دوست دانستن مردم

3. مالک بودن بر شهوات

انواع ریاست عظمی

ریاست حکمت

مستجمع چهار ویژگی:

1. حکمت

2. تعقل

3. توانایی اقناع

4. توانایی جهاد

محورهای موضوعی

ویژگی‌های ایجابی زمامدار

انواع ریاست عظمی

ریاست افاضل

ویژگی‌های ریاست حکمت در چهار نفر جمع باشد.

ریاست سنت

1. شناخت به سنت‌های رؤسای گذشته

2. استفاده از سنت‌ها در جای خود

3. استنباط سنت‌ها در موارد غیرصریح

4. توانایی خطابه و اقناع

5. قدرت جهاد

ریاست اصحاب سنت

ویژگی‌های ریاست سنت در چند نفر جمع باشد.

سایر

1. توانایی طبابت جامعه

2. طالب علم بودن

 

جدول 3. ویژگی‌های سلبی زمامدار مطلوب

محورهای موضوعی

ویژگی‌های سلبی زمامدار

سیاست ناقصه

1. ظلم و تمسک به جور

2. مردم را بنده و عبید دانستن

3. بندگی شهوات

رؤسای مدن جاهله

مدینه ضرورت

1. توانایی فراهم کردن ضروریات

2. تواناترین در رسیدن به ضروریات

3. داشتن نیروی بدنی بیشتر

مدینه نذالت

کامل‌ترین برای کسب اموال و حفظ آن

مدینه خست

یاری‌رسان به مردم جهت

تمتع از لذات محسوس بیش از بقیه

مدینه کرامت

داشتن اهلیت بیشتر برای کرامت

محورهای موضوعی

ویژگی‌های سلبی زمامدار

رؤسای مدن جاهله

مدینه تغلب

1. نزدیک‌تر بودن تدبیر او به نتیجه از جهت مقاتله و مکر و غدر

2. توانایی غلبه بیشتر بر دشمنان

مدینه حریت یا جماعت

1. آزاد گذاشتن مردم

2. دور کردن شر دشمنان از مردم

3. اکتفا کردن به شهوت خود به اندازه ضرورت

سایر

1. طالب ثار بودن

2. راحت‌طلبی

 

روش‌های تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیر

در اندیشه وی می­توان روش­های زیر را برای تربیت زمامدار در نظر گرفت:

1- تکریم و تعظیم

از جمله روش­هایی که خواجه نصیر برای تربیت زمامدار مدنظر دارد، تکریم و تعظیم زمامداران است. به طور مثال وی تأکید می­کند که باید مرزداران را اکرام نمود و از تکریم ایشان غفلت نکرد.(خواجه نصیر، 1413: 266)

2- مجالست با اهل نظر و مشورت با صاحبان عقل

زمامدار باید با اهل فضل و نظر مجالست کند.(خواجه نصیر، 1413: 266). خواجه در کنار اینکه تأکید دارد که زمامدار باید اسرار را پوشیده دارد تا بتواند بهتر تصمیم بگیرد، می­گوید البته او باید با صاحبان عقل مشورت نماید.(خواجه نصیر، 1413: 267) همچنین لازم است به هنگام تصمیم­گیری، دو طرف موضوع در رد و اثبات آن را در نظر بگیرد تا تصمیم بهتری را اتخاذ نماید.(خواجه نصیر، 1413: 267)

3- تحمل سختی­ها و پرهیز از راحتی

خواجه نصیر معتقد است که مهمترین عامل فساد رأی پادشاهان این است که در فکر راحتی خود باشند، در حالی که باید زمان­های مربوط به امور ضروری مانند خوردن و خوابیدن و ... را نیز کاهش دهد.(خواجه نصیر، 1413: 267) بنابراین می­توان گفت تحمل سختی­ها و پرهیز از راحتی از روش­های تربت زمامدار در اندیشه وی می­باشد.

4- تشویق و صله

خواجه توصیه می­کند که حاکم باید در اعطای صله و ثنای کسی که در جنگ شجاعتی از خود نشان داده است، تأکید و مبالغه کرد.(خواجه نصیر، 1413: 269) پس تشویق و صله از دیگر روش­های تربیت زمامدار در نگاه خواجه نصیر است.

5- شایسته­گزینی

شایسته­گزینی از روش­های تربیتی برای زمامداران است که خواجه نصیر به آن توجه می­دهد. در نگاه او یکی از ملاک­های شایسته گزینی، توجه به رتبه ریاست و زمامداری است. خواجه می‌گوید رئیس مدینه فاضله باید به هر کس متناسب با خود او رتبه ریاست یا خدمت دهد. بعضی از اقوام اهلیت ریاست نخواهند داشت.(خواجه نصیر، 1413: 241)

وی در این زمینه تأکید می­کند یک نفر را نباید به کارهای مختلف گمارد، چون کارها مختل می­ماند.(خواجه نصیر، 1413: 245) اگر یک نفر در دو کار تخصص داشته باشد، او را به کار برتر گمارد و از دیگران منع کند. وقتی هر کس به کاری که مناسب او باشد، مشغول شود، تعاون حاصل خواهد شد.(خواجه نصیر، 1413: 245-246)

6- نصیحت و نظارت مردمی

خواجه می­گوید محبت رعیت نسبت به پادشاه، باید محبت فرزندی باشد. به تعبیری دیگر رعیت نسبت به پادشاه مانند پسران عاقل، باید اطاعت و نصیحت و تعظیم داشته باشند.(خواجه نصیر، 1413: 227) بر این اساس مردم باید با نصیحت و البته در کنار آن با تعظیم و محبت نسبت به زمامدار جهت تربیت وی گام بردارند.

عوامل مؤثر بر تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیر

در اندیشه خواجه نصیر، عوامل زیر در تربیت زمامدار مؤثر است:

1- یاران و اعوان صالح

از نظر او یکی از این عوامل مؤثر در تربیت زمامداران یاران و اعوان صالح هستند که به وسیله همت بلند و عزم و اراده و استواری رأی و صبر به دست می‌آید.(خواجه نصیر، 1413: 258-259)

2- توانگری در مال

یک از عوامل مؤثر در تربیت زمامدار توانگری است. توانگری باعث می‌شود که در مال مردم طمع نکند. توانگری از طریق همت بلند و عزم و اراده و استواری رأی و صبر به دست می‌آید.(خواجه نصیر، 1413: 258-259)

موانع تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیر

موانع تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیر به شرح زیر است:

1- شهوت‌پرستی و لذت‌مداری

خواجه به نقد زمامدار مدینه خست(به‌عنوان یکی از مصادیق مدن جاهله) می­پردازد. در این مدینه مردم در پی تمتع از لذات محسوس چون خوردن و آشامیدن و منکوحات و ... هستند و هدف آن‌ها کسب لذت است. زمامدار در این مدینه کسی است که در این امر بیشتر کمک‌کار باشد.(خواجه‌نصیر، 1413: 247) بنابراین یکی از موانع درونی در جهت تربیت زمامدار لذت‌مداری است. چراکه یکی از ویژگی سائس ظالم آن است که بنده شهوات خود است؛ لذا زمامدار باید به لذاتی که خاص نفس وی هستند، توجه نکند و با تهذیب قوای نفسانی و تعدیل غضب و قمع شهوت صاحب همت بلند گردد.(خواجه‌نصیر، 1413: 258-266)

2- رفاه‌زدگی

رفاه‌زدگی مانع دیگری در تربیت زمامدار است. این خصوصیت در زمامدار مدینه نذالت(از مصادیق مدن جاهله) بروز و ظهور دارد. ویژگی زمامدار مدینه نذالت این است که تواناتر از بقیه در جمع ثروت و زر و سیم است و این امر برای او هدف است.(خواجه‌نصیر، 1413: 247)

3- محوریت مادیت و جسمانیت

مانع دیگر در مسیر تربیت زمامدار این است که هدف وی افزایش توانایی برای اکتساب موارد ضروری جهت قوام بدن باشد. خواجه‌نصیر این مورد را ذیل تبیین زمامدار مدینه ضروری طرح می‌کند. زمامدار مدینه ضروری چون نیروی بدنی او بیشتر از بقیه است، بهتر می‌تواند مردم مدینه را به هدف آن‌ها که همان محوریت جسمانیت باشد، نزدیک نماید.(خواجه‌نصیر، 1413: 246)

4- محوریت جلال و شکوه

از دیگر موانع در این زمینه این است که زمامدار طالب کرامت باشد یعنی اینکه بخواهد مدح و اجلال او در قول و فعل، در دیگر امت‌ها و بعد از او رایج باشد و از او یاد کنند. او زمامدار مدینه کرامت است. او از طریق جمع ثروت و انفاق در پی کسب کرامت است.(خواجه‌نصیر، 1413: 248-250) هیبت و شکوه برای زمامدار در اندیشه خواجه مذموم نیست، بلکه اصل و محور بودن آن ناپسند بوده و مانع تربیت وی می‌باشد.

5- عوام‌زدگی و لاابالی‌گری

آزادی بی‌حدوحصر از دیگر موانع تربیت زمامداران است که در مدینه حریت جلوه‌گر می‌گردد. خواجه در مقام نقد این مدینه می‌گوید هر شخص در آن آزاد است که هر کاری که می‌خواهد انجام دهد. چون رئیس همان کاری را می‌کند که مردم بخواهند لذا جمهور مدینه بر رئیس غالب می‌باشند. مردم کسی را به‌عنوان زمامدار مطلوب می‌پسندند که در آزادی مردم کوشش کند و ایشان را آزاد بگذارد و آن‌ها را از شر دشمنان دور بدارد و در شهوت خود به اندازه ضرورت اکتفا کند.(خواجه‌نصیر، 1413: 252-254)

6- راحت‌طلبی

خواجه معتقد است که مهم‌ترین عامل فساد رأی و نظر ملوک این است که فکر کند باید بر ساعت راحتی خود بیفزاید، درحالی‌که باید زمان‌های مربوط به امور ضروری مانند خوردن و خوابیدن و ... را کاهش دهد.(خواجه‌نصیر، 1413: 267) براین‌اساس راحت‌طلبی یکی دیگر از موانع تربیت زمامدار در اندیشه خواجه‌نصیرالدین می‌باشد.

7- تغلب و برتری‌طلبی

در مدینه تغلب که یک نوع از مدن جاهله است، تعاون آن‌ها با این هدف است که برای خون ریختن یا کسب اموال یا به بندگی گرفتن بر دیگری غلبه کنند. برای ایشان قهر و غلبه بر تصرف بر مال و خون و ... موضوعیت دارد.(خواجه‌نصیر، 1413: 250-252) پس مانع دیگر برای تربیت زمامداران تغلب و برتری‌طلبی است.

8- ساعیان و سخن‌چینان

ساعیان و سخن‌چینان ازجمله موانع بیرونی تربیت زمامداران هستند که خواجه به زمامدار توصیه می‌کند که به سعایت ساعیان توجه نکند.(خواجه‌نصیر، 1413: 266)

نتیجه­گیری

در اندیشه خواجه‌نصیرالدین طوسی هدف غایی تربیت زمامدار سعادت و تکمیل خلق است. هدف میانی در نگاه او عدالت و نیل به خیرات عامه(امنیت و آرامش و مودت با یکدیگر، عدل، عفاف، لطف و وفا و ...) است.

مبانی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیر عبارتند از: فضیلت، امامت، عدالت، حکمت، محبت و وحدت. اصول تربیت زمامدار در اندیشه وی شامل برابری و تعادل در گروه­ها و طبقات مختلف جامعه، تعدیل مراتب به اندازه استحقاق و استعداد هر فرد، تساوی در خیرات مشترک پس از تعدیل در مراتب، احسان بر مردم پس از فراغت از قوانین عدالت، فضیلت­مداری، محبت پدرانه و فرزندی، حفظ اتحاد با تبعیت از مدبر مدینه فاضله، ثبات اراده و عزم، عدم قدرت­طلبی و تفوق‌خواهی، لزوم حفظ عزت و هیبت پادشاه و دشمن­شناسی و دشمن­ستیزی می­باشد.

با توجه به اینکه خواجه نصیر ویژگی‌های زمامدار مطلوب را در مصادیق مختلف در دو بخش ویژگی­های ایجابی و سلبی ارائه می­کند، می­توان ویژگی­های محوری زمامدار در نگاه وی را همان هفت ویژگی ملک دانست که به بدین شرح نام می­برد: ابوت، همت بلند، استواری و متانت رأی، عزم و اراده قوی، صبر بر شداید، توانگری و یاران و اعوان صالح.

روش‌های تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیر شامل تکریم و تعظیم، مجالست با اهل نظر و مشورت با صاحبان عقل، تحمل سختی­ها و پرهیز از راحتی، تشویق و صله، شایسته­گزینی، نصیحت و نظارت مردمی است. در نگاه او یاران و اعوان صالح و توانگری در مال جزو عوامل مؤثر بر تربیت زمامدار در اندیشه او است. طبق اندیشه وی شهوت‌پرستی و لذت‌مداری، رفاه‌زدگی، محوریت مادیت و جسمانیت، محوریت جلال و شکوه، عوام‌زدگی و لاابالی‌گری، راحت‌طلبی، تغلب و برتری‌طلبی و ساعیان و سخن‌چینان جزو موانع تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیر است.

طبق آن­­چه گفته شد، می­توان الگوی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیر را در نمودار زیر نشان داد:

 

نمودار 1. الگوی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیرالدین

 

در مقام جمع‌بندی اندیشه خواجه نصیرالدین می‌توان گفت الگوی تربیت زمامدار در اندیشه وی بر پنج رکن استوار است: فضیلت، امامت، حکمت، عدالت و محبت. فضیلت را می­توان محور سه رکن حکمت، عدالت و محبت در نظر گرفت. به عبارت دیگر تربیت زمامدار در نگاه او «فضیلت‌مدار» است. اهمیت فضیلت در سیاست مطلوب(سیاست فاضله)، مدینه مطلوب(مدینه فاضله) و مهم‌ترین رکن مدینه فاضله (اهل فضایل) خود را نشان می­دهد. فضیلتی که در مقام تربیت زمامدار در مرکزیت سه رکن حکمت، عدالت و محبت قرار دارد. او عدالت را از اکمل فضایل انسانی و مهم‌ترین کارویژه دولت می­داند. حکمت را مهم می­داند به طوری که رأس نظام سیاسی مطلوب وی، حکیم الهی است که قوه تمییز و ادراکش از مفاهیم و معقولات سیاسی و غیرسیاسی در حکمت نظری و عملی از همه مردمان قوی‌تر است. او محبت افضل از عدالت می‌داند که موجب استحکام رابطه مردم با یکدیگر و مردم با فرمانروایان می‌گردد.

اما همان­طور که گفته شد خواجه توجه ویژه به امامت و شخص امام به‌عنوان راهبر و هادی جامعه دارد و در اندیشه او امام محور تأمل‌ورزی نظام سیاسی مطلوب می‌باشد. در نگاه او ارتباط تنگاتنگ بین «فضیلت» و «امامت» مشهود است. این درهم‌تنیدگی در تعریف سیاست فاضله هم دیده می‌شود که نام دیگر سیاست فاضله را امامت می‌گذارد. از طرف دیگر بین فضایل با امامت نیز ارتباط برقرار می‌کند. ازجمله در نگاه او عدالت حول محور امام یا رئیس اول مدینه با نگرش شیعی سامان می‌یابد. با توجه به نگاه شیعی خواجه نصیر می­توان امامت را قله و آرمان تربیت زمامدار دانست.

پس می­توان گفت حکمت، عدالت و محبت با مرکزیت فضیلت، به سمت قله امامت اندیشه تربیت زمامدار وی را شکل می­دهند.

 

نمودار 2. ارکان اصلی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیرالدین

فهرست منابع

قرآن کریم، ترجمه فولادوند.‏

ابراهیمی دینانی، غلامحسین،(1399)، نصیرالدین طوسی، فیلسوف گفتگو، ناشر هرمس.

ابن­فارس، أحمد بن فارس،(1404 ق)، معجم مقاییس اللغة. قم: ‏مکتب الاعلام الاسلامی، ج2، چاپ اول.‏

ابن‌منظور، محمد بن مکرم،(1414 ق)، لسان العرب، بیروت: دار صادر ج6، چاپ سوم.

اعرافی، علیرضا؛ موسوی، سید نقی،(۱۳۹۱)، تعریف تربیت و تطبیق آن بر حرکت فلسفی. تربیت اسلامی، 7(۱۴).

امینی، سمانه،(1394)، مطالعه تطبیقی مبانی نظریه حکومت در آراء خواجه نصیرالدین طوسی و غزالی(استاد راهنما: رضا رسولی شربیانی)، پایان­نامه کارشناسی­ارشد، دانشگاه پیام نور استان تهران، مرکز پیام نور تهران.

باقر ناهید،(1395)، بررسی اندیشه­های سیاسی میرسیدعلی همدانی ومقایسه آن با اندیشه­های خواجه نصیر و نجم رازی(استاد راهنما: مهدی نجفی افرا)، پایان­نامه کارشناسی­ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، مجتمع دانشگاهی ولیعصر(عج)، دانشکده ادبیات و علوم انسانی.

باقری، خسرو،(1390)، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی: کاوشی برای تدوین چهارچوب نظری تربیت اسلامی، تهران: موسسه فرهنگی مدرسه برهان(انتشارات مدرسه)، ج1-2، چاپ بیست و شش.

پاک، محمدرضا،(1386)، درآمدی تاریخی بر حکمت سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی. نشریه اطلاعات حکمت و معرفت، 2(11): 30-33.

جنگل­نورد، اکرم،(1397)، حکمت عملی از منظر ابن مسکویه و خواجه نصیرالدین طوسی(استاد راهنما: محمدجواد شمس)، پایان­نامه کارشناسی­ارشد، دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره)، دانشکده علوم و تحقیقات اسلامی.

خراسانی، رضا،(1382)، پیوند اخلاق و سیاست در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی، علوم سیاسی،(23): 73-88.

خواجه‌نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد،(1407 ق)، تجریدالاعتقاد،(محقق: محمدجواد حسینی جلالی)، تهران: مکتب الإعلام الإسلامی.

خواجه‌نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، (1413 ق)، اخلاق ناصری، بی‌جا: انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول.

دهخدا، علی‌اکبر،(1373)، لغت‌نامه دهخدا، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ج8، چاپ اول.

راغب اصفهانى، حسین بن محمد، (1412 ق)، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت: دارالشامیه، چاپ اول.

رحیمی، علیرضا،(1389)، تعلیم و تربیت بصیرت‌گرا: ارائه‌ی نظریه‌ای تربیتی مبتنی بر مفهوم بصیرت، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام).

رضوانی، محسن،(1381)، دولت کارآمد در اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی. نشریه معرفت،(55): 35-46.

رمضانی دانا، سمیه،(1391)، بررسی تطبیقی آموزه‌های تربیتی دانشمندان مسلمان؛ ابن‌سینا، خواجه‌نصیرالدین طوسی و ابن خلدون (استاد راهنما: احمد آقازاده)، پایان­نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبائی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی.

رمضانی‌خردمردی، حسین،(1386)، مدیریت سیاسی از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی، تهران: دانش و اندیشه معاصر، چاپ دوم.

زنگیوند درویشوند، زینب،(1397)، فلسفه سیاسی از منظر اخوان الصفا و خواجه نصیرالدین طوسی(استاد راهنما: محمد جواد شمس)، پایان­نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره)، دانشکده علوم و تحقیقات اسلامی.

شریعت، جهانگیر،(1398)، کارویژه­های دولت از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی(با تاکید بر امنیت نظامی)، نشریه امنیت پژوهی،(66): 99-124.

شریعت، فرشاد؛ نادری باب اناری، مهدی،(1390)، جدال اخلاق و سیاست در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی و نیکولو ماکیاولی، پژوهشنامه علوم سیاسی، 7(1): 87-116.

شیروانی، میثم،(1396)، نخبه­گرایی کلاسیک: مطالعه­ی فارابی، ابن باجه و خواجه نصیرالدین طوسی(استاد راهنما: احمد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نقیب زاده)، رساله دکتری تخصصی، دانشگاه تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی.

صادقی فسایی، سهیلا؛ عرفان­منش، ایمان،(1394)، مبانی ‌روش‌شناختی پژوهش اسنادی در ‌علوم اجتماعی؛ مورد مطالعه: تأثیرات مدرن­شدن بر خانواده ایرانی، راهبرد فرهنگ، شماره بیست و نهم.

عبداله‌زاده بغلانی، بشری،(1391)، بررسی و تحلیل حکمت عملی در شاهنامه‌ی فردوسی بر اساس اخلاق ناصری(استاد راهنما: حسن حیدری)، پایان­نامه کارشناسی­ارشد، دانشگاه اراک، دانشکده ادبیات و علوم انسانی.

علم­الهدی، جمیله،(1389)، نظریه اسلامی تعلیم و تربیت، تهران: دانشگاه امام صادق علیه­السلام، چاپ دوم.

عموعبداللهی، فاطمه،(24/8/1393)، «الگو»، نقل در پایگاه مجازی دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم علیه‌السلام.

قانعی­فر، علی،(1396)، بررسی رویکرد اخلاقی تربیتی سیاست مُدُن در دو کتاب اخلاق ناصری و نصیحه الملوک بر مبنای قرآن و روایات(استاد راهنما: علی عابدی)، پایان­نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه معارف قرآن و عترت، دانشکده الهیات و معارف اسلامی.

قائمی­مقدم، محمدرضا،(1382)، روش­های آسیب­زا در تربیت از منظر تربیت اسلامی(چاپ اول)، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه.

قنبری‌نژاد جهرمی، مریم،(1386)، فلسفه سیاسی ابن سینا و مقایسه باآراء فارابی و خواجه نصیر(استاد راهنما: مهدی زمانی)، پایان­نامه کارشناسی­ارشد، دانشگاه پیام نور استان تهران، مرکز پیام نور تهران.

کائیان، امیرحسین، (1394)، مطالعه تطبیقی نظریه دولت در اندیشه ماوردی و خواجه نصیرالدین طوسی(استاد راهنما: اسمعیل حسینی‌گلی)، پایان­نامه کارشناسی­ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، دانشکده علوم سیاسی.

مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی،(1403)، بحارالانوار، بیروت، ج75، چاپ دوم.

مرتضایی، علی،(1370)، فلسفه سیاسی ابن سینا و آراء آن با خواجه نصیرالدین طوسی(استاد راهنما: جواد طباطبائی)، پایان­نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، دانشکده الهیات و معارف اسلامی.

مصباح­یزدی، محمدتقی و نویسندگان،(1394)، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، تهران: موسسه فرهنگی مدرسه برهان (انتشارات مدرسه)، چاپ سوم.

مطهری، مرتضی،(1364)، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران: انتشارات الزهرا.

منتظری، بهرام،(1386)، پیوستگی دین و سیاست در اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی، نشریه فرهنگ،(61و62): 405-454.

میرهادی، سیدمهدی،(۱۳۷۲)، تأملی در تعریف و مفهوم تربیت. تربیت، 8(۷۹).

نادری باب اناری، مهدی،(1389)، نسبت اخلاق و سیاست در اندیشه خواجه نصیر الدین طوسی و نیکولوماکیاولی(استاد راهنما: فرشاد شریعت)، پایان­نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه امام صادق علیه­السلام، دانشکده حقوق و علوم سیاسی.

نانسی، نصرالدین؛ آذین، احمد؛ گلشنی، علیرضا(1396)، نظریه عدالت سیاسی در آرای خواجه‌نصیرالدین طوسی، سیاست متعالیه،(18): 69-88.

نجوم، فراح الدین،(1399)، نظریه‌ی حکومت در سیاست‌نامه‌ی خواجه نظام‌الملک، نصیحه‌الملوک غزالی، گلستان سعدی و اخلاق ناصری(استاد راهنما: محمد علی خالدیان)، پایان­نامه کارشناسی­ارشد، جامعه المصطفی العالمیه، جامعه المصطفی العالمیه، واحد گرگان.

یوسفی‌راد، مرتضی(1390)، اندیشه سیاسی خواجه‌نصیر، در علی‌اکبر علیخانی و همکاران، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ج4.

|||

 

[1]. دانش آموخته دکتری علوم سیاسی، دانشگاه امام صادق (ع)، تهران، ایران                 Mahdi110khazaie@gmail.com

[2]. دانشیار، گروه علوم سیاسی، دانشگاه امام صادق (ع)، تهران، ایران

 

[3]. pattern

Smiley face

قرآن کریم، ترجمه فولادوند.‏
ابراهیمی دینانی، غلامحسین،(1399)، نصیرالدین طوسی، فیلسوف گفتگو، ناشر هرمس.
ابن­فارس، أحمد بن فارس،(1404 ق)، معجم مقاییس اللغة. قم: ‏مکتب الاعلام الاسلامی، ج2، چاپ اول.‏
ابن‌منظور، محمد بن مکرم،(1414 ق)، لسان العرب، بیروت: دار صادر ج6، چاپ سوم.
اعرافی، علیرضا؛ موسوی، سید نقی،(۱۳۹۱)، تعریف تربیت و تطبیق آن بر حرکت فلسفی. تربیت اسلامی، 7(۱۴).
امینی، سمانه،(1394)، مطالعه تطبیقی مبانی نظریه حکومت در آراء خواجه نصیرالدین طوسی و غزالی(استاد راهنما: رضا رسولی شربیانی)، پایان­نامه کارشناسی­ارشد، دانشگاه پیام نور استان تهران، مرکز پیام نور تهران.
باقر ناهید،(1395)، بررسی اندیشه­های سیاسی میرسیدعلی همدانی ومقایسه آن با اندیشه­های خواجه نصیر و نجم رازی(استاد راهنما: مهدی نجفی افرا)، پایان­نامه کارشناسی­ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، مجتمع دانشگاهی ولیعصر(عج)، دانشکده ادبیات و علوم انسانی.
باقری، خسرو،(1390)، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی: کاوشی برای تدوین چهارچوب نظری تربیت اسلامی، تهران: موسسه فرهنگی مدرسه برهان(انتشارات مدرسه)، ج1-2، چاپ بیست و شش.
پاک، محمدرضا،(1386)، درآمدی تاریخی بر حکمت سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی. نشریه اطلاعات حکمت و معرفت، 2(11): 30-33.
جنگل­نورد، اکرم،(1397)، حکمت عملی از منظر ابن مسکویه و خواجه نصیرالدین طوسی(استاد راهنما: محمدجواد شمس)، پایان­نامه کارشناسی­ارشد، دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره)، دانشکده علوم و تحقیقات اسلامی.
خراسانی، رضا،(1382)، پیوند اخلاق و سیاست در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی، علوم سیاسی،(23): 73-88.
خواجه‌نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد،(1407 ق)، تجریدالاعتقاد،(محقق: محمدجواد حسینی جلالی)، تهران: مکتب الإعلام الإسلامی.
خواجه‌نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، (1413 ق)، اخلاق ناصری، بی‌جا: انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول.
دهخدا، علی‌اکبر،(1373)، لغت‌نامه دهخدا، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ج8، چاپ اول.
راغب اصفهانى، حسین بن محمد، (1412 ق)، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت: دارالشامیه، چاپ اول.
رحیمی، علیرضا،(1389)، تعلیم و تربیت بصیرت‌گرا: ارائه‌ی نظریه‌ای تربیتی مبتنی بر مفهوم بصیرت، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام).
رضوانی، محسن،(1381)، دولت کارآمد در اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی. نشریه معرفت،(55): 35-46.
رمضانی دانا، سمیه،(1391)، بررسی تطبیقی آموزه‌های تربیتی دانشمندان مسلمان؛ ابن‌سینا، خواجه‌نصیرالدین طوسی و ابن خلدون (استاد راهنما: احمد آقازاده)، پایان­نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبائی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی.
رمضانی‌خردمردی، حسین،(1386)، مدیریت سیاسی از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی، تهران: دانش و اندیشه معاصر، چاپ دوم.
زنگیوند درویشوند، زینب،(1397)، فلسفه سیاسی از منظر اخوان الصفا و خواجه نصیرالدین طوسی(استاد راهنما: محمد جواد شمس)، پایان­نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره)، دانشکده علوم و تحقیقات اسلامی.
شریعت، جهانگیر،(1398)، کارویژه­های دولت از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی(با تاکید بر امنیت نظامی)، نشریه امنیت پژوهی،(66): 99-124.
شریعت، فرشاد؛ نادری باب اناری، مهدی،(1390)، جدال اخلاق و سیاست در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی و نیکولو ماکیاولی، پژوهشنامه علوم سیاسی، 7(1): 87-116.
شیروانی، میثم،(1396)، نخبه­گرایی کلاسیک: مطالعه­ی فارابی، ابن باجه و خواجه نصیرالدین طوسی(استاد راهنما: احمد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نقیب زاده)، رساله دکتری تخصصی، دانشگاه تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی.
صادقی فسایی، سهیلا؛ عرفان­منش، ایمان،(1394)، مبانی ‌روش‌شناختی پژوهش اسنادی در ‌علوم اجتماعی؛ مورد مطالعه: تأثیرات مدرن­شدن بر خانواده ایرانی، راهبرد فرهنگ، شماره بیست و نهم.
عبداله‌زاده بغلانی، بشری،(1391)، بررسی و تحلیل حکمت عملی در شاهنامه‌ی فردوسی بر اساس اخلاق ناصری(استاد راهنما: حسن حیدری)، پایان­نامه کارشناسی­ارشد، دانشگاه اراک، دانشکده ادبیات و علوم انسانی.
علم­الهدی، جمیله،(1389)، نظریه اسلامی تعلیم و تربیت، تهران: دانشگاه امام صادق علیه­السلام، چاپ دوم.
عموعبداللهی، فاطمه،(24/8/1393)، «الگو»، نقل در پایگاه مجازی دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم علیه‌السلام.
قانعی­فر، علی،(1396)، بررسی رویکرد اخلاقی تربیتی سیاست مُدُن در دو کتاب اخلاق ناصری و نصیحه الملوک بر مبنای قرآن و روایات(استاد راهنما: علی عابدی)، پایان­نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه معارف قرآن و عترت، دانشکده الهیات و معارف اسلامی.
قائمی­مقدم، محمدرضا،(1382)، روش­های آسیب­زا در تربیت از منظر تربیت اسلامی(چاپ اول)، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
قنبری‌نژاد جهرمی، مریم،(1386)، فلسفه سیاسی ابن سینا و مقایسه باآراء فارابی و خواجه نصیر(استاد راهنما: مهدی زمانی)، پایان­نامه کارشناسی­ارشد، دانشگاه پیام نور استان تهران، مرکز پیام نور تهران.
کائیان، امیرحسین، (1394)، مطالعه تطبیقی نظریه دولت در اندیشه ماوردی و خواجه نصیرالدین طوسی(استاد راهنما: اسمعیل حسینی‌گلی)، پایان­نامه کارشناسی­ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، دانشکده علوم سیاسی.
مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی،(1403)، بحارالانوار، بیروت، ج75، چاپ دوم.
مرتضایی، علی،(1370)، فلسفه سیاسی ابن سینا و آراء آن با خواجه نصیرالدین طوسی(استاد راهنما: جواد طباطبائی)، پایان­نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، دانشکده الهیات و معارف اسلامی.
مصباح­یزدی، محمدتقی و نویسندگان،(1394)، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، تهران: موسسه فرهنگی مدرسه برهان (انتشارات مدرسه)، چاپ سوم.
مطهری، مرتضی،(1364)، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران: انتشارات الزهرا.
منتظری، بهرام،(1386)، پیوستگی دین و سیاست در اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی، نشریه فرهنگ،(61و62): 405-454.
میرهادی، سیدمهدی،(۱۳۷۲)، تأملی در تعریف و مفهوم تربیت. تربیت، 8(۷۹).
نادری باب اناری، مهدی،(1389)، نسبت اخلاق و سیاست در اندیشه خواجه نصیر الدین طوسی و نیکولوماکیاولی(استاد راهنما: فرشاد شریعت)، پایان­نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه امام صادق علیه­السلام، دانشکده حقوق و علوم سیاسی.
نانسی، نصرالدین؛ آذین، احمد؛ گلشنی، علیرضا(1396)، نظریه عدالت سیاسی در آرای خواجه‌نصیرالدین طوسی، سیاست متعالیه،(18): 69-88.
نجوم، فراح الدین،(1399)، نظریه‌ی حکومت در سیاست‌نامه‌ی خواجه نظام‌الملک، نصیحه‌الملوک غزالی، گلستان سعدی و اخلاق ناصری(استاد راهنما: محمد علی خالدیان)، پایان­نامه کارشناسی­ارشد، جامعه المصطفی العالمیه، جامعه المصطفی العالمیه، واحد گرگان.
یوسفی‌راد، مرتضی(1390)، اندیشه سیاسی خواجه‌نصیر، در علی‌اکبر علیخانی و همکاران، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ج4.