نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی مقطع دکتری، دانشگاه قرآن و حدیث، قم، ایران
2 استاد، گروه کلام، دانشگاه قرآن و حدیث، قم، ایران
3 دانشیار، گروه فقه و حقوق، دانشگاه قرآن و حدیث، قم، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Civilization consists of components, some of which are human and some of which are tools.Human components are directly influenced and formed by ideas and beliefs. In the Islamic worldview, there are strong and strong beliefs that have an effect on the development, formation, strengthening and excellence of civilizational components. "Teaching Imamate" is one of those beliefs.This research has been carried out under the title of the civilizational capacities of the doctrine of Imamate, with the aim of introducing these capacities in a descriptive-analytical way and using library resources in an interdisciplinary (theological-civilizational) way.The importance of research is evident from two aspects: one is to show the effectiveness of the teachings of the Imamiyyah in the field of civilization, and the other;Explaining the pure springs of thought in the direction of civilization.In the structure of the research, first the civilizational components are briefly listed, and then the attributes and affairs of the Imamate are mentioned and their influence on the most important civilizational components (which have the most influence from this doctrine) is expressed. The research findings show; The doctrine of Imamate in "the relationship between the Imam and the Ummah" and "building society, culture and civilization" has unique capacities: correct knowledge and worldview, rationality, central justice, creating security, rule of justice, prosperity, unity and cohesion. Obedience and moral virtues of the people of the society are some of the civilizational capacities that are realized in the light of the doctrine of Imamate, and with the presence of the Imam, or they reach perfection and give results.
کلیدواژهها [English]
ظرفیتهای تمدنیِ آموزۀ امامت
احمد بیگدلی [1] | رسول رضوی[2] | مهدی نصرتیان[3]
چکیده
تمدن، از مؤلفههای انسانی و ابزاری تشکیل میشود. مؤلفههای انسانی به طور مستقیم از عقاید و باورها تأثیر میپذیرند و هر مجموعهای از نظام باورها، در صورت امکان و توان، تمدن مناسب خود را میسازد. در جهان بینی اسلامی، باورهای محکم و قویمی وجود دارند که در تکوین، تشکیل، تقویت و تعالی مؤلفههای تمدنی، اثر گذارند. «آموزه امامت» یکی از آن باورهاست. این تحقیق با عنوان ظرفیتهای تمدنی آموزه امامت، با هدف معرفی این ظرفیتها به روش توصیفی_تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای به صورت بین رشتهای ( کلامی _ تمدنی ) انجام شده است. اهمیت تحقیق از دو جهت مشهود است: یکی نشان دادن کارآیی آموزههای امامیه در عرصه تمدن سازی، و دیگر ؛ تبیین چشمههای ناب اندیشهای در راستای تمدن سازی اسلامی. در ساختار تحقیق، نخست مؤلفههای تمدنی به طور اجمالی فهرست شده است و سپس با اشاره به صفات و شئون امامت، تأثیر آنها در مهمترین مؤلفههای تمدنی (که بیشترین اثر پذیری را از این آموزه دارند)، بیان گردیده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد؛ آموزه امامت، با ایجاد «ارتباط عرش و فرش» و «اتصال آسمان و زمین» و با هدایتگری بشریت، ظرفیتهای بینظیری در «نظام امام و امتی» و «تعالی اجتماعی، فرهنگی و تمدنی» ، دارد: معرفت و جهان بینی صحیح توحیدی، عقل ورزی وحیانی، عدالت محوری تعالی بخش ، امنیت آفرینی همه جانبه، حکومت عادلانه، رفاه آوری رشددهنده، وحدت و انسجام امتی، عبودیت سعادت بخش و فضایل اخلاقی افراد جامعه، برخی از ظرفیتهای تمدنی است که در پرتو آموزه امامت، و با وجود امام، حاصل میشود. و بدون آموزه امامت و امام، امکان تحقق کامل آنها نیست.
کلیدواژهها: آموزه امامت، تمدن، ظرفیتهای تمدنی، امتسازی، عدالت، امنیت.
استناد: بیگدلی، احمد؛ رضوی، رسول؛ تصرتیان، مهدی. ظرفیتهای تمدنیِ آموزۀ امامت، 10(3)، 35–11. |
مقدمه و بیان مسئله
تجلی آموزههای دینی، تحقق ارزشها، باورها و احکام الهی در لایههای مختلف اجتماع جزو اصلیترین اهداف مکاتب الهی در طول تاریخ بوده است. (حسینی خامنهای، 1392: 286) ساخت تمدنی متناسب با آموزههای دینی برای حصول این اهداف، ضروری است.«رهبری» از بنیادیترین مؤلفههای تمدنی و حیاتیترین عنصر ساخت یک تمدن، است. (درخشه، 1390: 205)آموزۀ امامت در تمدن اسلامی، موجب شاکلهبندی درست و رشد و شکوفایی تمدنی میشود. (پورسیدآقایی و امامی، ج2، 1395: 484) به گونهای که نوع تمدن، برخاسته از نوع رهبری و ویژگیهای رهبر یک تمدن است. پرداختن به ابعاد ظرفیتی آموزۀ امامت به عنوان شاخصۀ حکمرانی و تمدنی در جهانبینی اسلامی از ضروریات حوزۀ تحقیقات تمدن اسلامی است.
با پذیرش تأثیر باور بر رفتار در زندگی فرد فرد جامعه، می توان به تأثیر کلان آموزههای دینی در تحقق تمدن اسلامی پرداخت. در این تحقیق، از میان آموزه های امامیه، آموزه امامت و تأثیر تمدنی آن مد نظر است.
سؤال اصلی این است که آموزۀ امامت دارای چه ویزگیها و چه ظرفیتهای تمدنی است؟
پیشینۀ پژوهش
در موضوع ظرفیتهای تمدنی،کتاب «ظرفیتهای تمدنی اسلام» حمید فاضل قانع به صورت کلی ظرفیتهای تمدنی اسلام را بررسی کرده، و به ظرفیتهای آموزۀ امامت، نپرداخته است. آقای محمدتقی سبحانی در «ظرفیتهای دانش کلام در مطالعات تمدنی» از منظر علم کلام به تمدن اسلامی نگریسته و به صورت کلی به مباحث اشاره کرده است. مقالۀ «ظرفیتهای تئوریک نظریه ولایت فقیه در ساخت تمدن نوین اسلامی» مهدی قربانی نیز به مسئلۀ ولایت فقیه پرداخته نه به آموزه امامت. بنا بر این تحقیق حاضر، در «نوع نگاه به آموزه امامت»، در «ساختار ارائه مطالب» در «طرح ظرفیتهای تمدنی آموزۀ امامت» دارای نوآوری است.
مبانی نظری و روش
در گام دوم انقلاب در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی، بایست نگاه نویی به آموزههای اسلامی به عنوان عقبه تئوریک تمدنی داشته باشیم. نگاهی که در این مقاله موجب پرداختن به آموزۀ امامت از منظر تمدنی شده است و دریچه ای به سمت کاربردی شدن مباحث نظری کلامامامیه می باشد. درک صحیح و همه جانبه از مفهوم «امامت» در کلام امامیه، بنیان ساز تمدن نوین اسلامی است.این تحقیق، با استفاده از منابع کلامی و آیات و روایات و با تکیه بر باورهای حقه امامیه ( به ویژه آموزه امامت) به روش توصیفی- تحلیلی به ظرفیت های تمدنی امامت می پردازد.
تمدن از ریشۀ «مدن» در کتب لغت، با اندک اختلافی، معنای لغوی و اصطلاحی مشترکی دارد. در کتابهای لغت واژۀ تمدن به شهرنشینی و اجتماع انسانی معنا شده است.(ابنمنظور،ج 13، 1414: 528؛ ابنفارس، 1387: 40) «مدینه» در 11سوره و 16آیه از قرآن کریم به معنای شهر تکرار شده (راغب،ج1 ، 1388: 763) و معنایی مخالف بادیهنشینی و جهالت و فراتر از اجتماع انسانی دارد. (قرشی،ج5، 1412: 245؛ دهخدا، 1377: 325)از نظر هنری لوکاس : «تمدن پدیدهای به هم تنیده است که همه رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی هنر و ادبیات را در برمیگیرد.» (لوکاس،ج1 ، 1368: 16) در اصطلاح تمدن اسلامی عبارت است از «تمدنی ایدئولوژیک با مجموعهای از ساختهها و اندوختههای معنوی و مادی جامعه اسلامی که انسان را به سوی کمال معنوی و مادی سوق میدهد. (فوزی و همکار، 1391: 19)
در دیدگاه اسلامی رهبری مهمترین رکن جامعه و حکومت بوده و تأثیر عمدهای در شکوفایی جامعه دارد. (جوادی آملی 1389: 372) تاریخ مهمترین عامل رشد یا عقبماندگی جوامع را رهبران شایسته یا نالایق میداند و جوامع بسیاری را نشان میدهد که به وسیلۀ رهبران شایسته از هیچ به همه چیز رسیده و یا بالعکس با داشتن همه امکانات و افتخارات گذشته بر اثر رهبری غلط، نالایق یا فاسد به کلی سقوط کرده است. (قربانی، 1361: 346) به فرموده امام رضا علیه السلام، به درستی که ما در بررسی احوال بشر هیچ گروه و فرقهای را نمییابیم که در زندگی موفق و پایدار باشد مگر به وجود سرپرستی که امور مادی و معنوی و دین و دنیای آنان را مدیریت نماید. (مجلسی،ج 23، 1404: 32)
امامت در دین مبین اسلام به عنوان رهبری منتخب از ناحیه خدا و دارای عصمت و برتر از لحاظ فضائل نفسانی و کمالات انسانی و تکمیل کنندۀ رسالت پیامبر ص است که بدون آن، دین ناقص مانده و رسالت انجام نگرفته است. (مائده 67)
امام حسین علیه السلام به جهت اهمیت نقش رهبری در ساختن و یا خراب کردن جامعه، درباره رهبری یزید، میفرماید: با رهبری مثل یزید، فاتحه اسلام را باید خواند.» (شریفی، 1397: 285، ح 252)
بنا بر این جامعه همواره نیازمند رهبری الهی است که رشد دهنده باشد و شکوفایی تمدنی منوط به وجود رهبری الهی در جایگاه حاکمیت جامعه است. امام رضا علیه السلام میفرماید: «امامت، زمام دین است، و نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان. امامت ریشۀ رویندۀ اسلام و شاخۀ بالا روندۀ آن است.» (حکیمی، 1382: ج 2، ص623)
مؤلفههای تمدن و فراز و فرودهای آن
بر اساس برخی نظریهها، تمدنها به کمک عوامل متعددی ظهور کرده، شکوفا شده و سقوط میکنند.از این سیر در کتب تمدنی با عنوان زندگی و مرگ تمدنها یاد میکنند.(آذرنگ، 1390: 20) بر اساس این نظریهها، منحنی سیر تمدنها به سه شکل کلی ترسیم میشود.(شکل1و 2و 3) که در شکل اول تا نقطه اوج خود، با شیب منظمی صعود میکند ولی سقوطش دفعی است.در شکل دوم صعود و سقوطش، منظم و با سرعت و شیب متناسب اتفاق میافتد.در شکل سوم با شیب تندی صعود میکند ولی با شیب کندی سقوط.
«شکل1» |
«شکل2» |
|
|
«شکل3» |
«شکل4» |
بر اساس فرضیه این تحقیق، حالت چهارمی هم میتوان تصور و ترسیم کرد که در آن، با اعتقاد و التزام به باورهای راستین امامیه، سقوطی در کار نخواهد بود و بشریت به قله تمدن همهجانبه آرمانی خود حرکت خواهد کرد و خواهد رسید. (شکل 4 ) آموزه امامت از آن باورها و عقاید تمدنساز است که با التزام عملی به آن، مؤلفههای تمدنی شکل میگیرند و رشد میکنند. در ادامه، با ذکر برخی از مهمترین مولفههای تمدنی، به سازوکار اثرگذاری این آموزه بر مولفههای تمدنی با بهرهمنده از آیات و روایات، می پردازیم.
بخش مهمی از تمدنسازی بر رکن نیروی انسانی استوار است و برخی از مهمترین مؤلفههای تمدنی مربوط به نیروی انسانی،عبارتند از:
«تعقل، معرفت و جهانبینی، عبودیت، علم و فناوری، امنیت و آرامش، عدالت، وحدت و انسجام، رفاه و آسایش.»
شؤون و ویژگیهای مختلف امامت با تشکیل، تقویت، تحکیم، تکمیل،جهتدهی، تداوم و تعالی این مؤلفهها، موجب تکوین و شکوفایی تمدن اسلامی میشود.
ویژگیها و شئون امامت و تأثیر آن در تمدن اسلامی
در کلام امامیه، «امامت»، مسئله ای الهی است،(شیخ صدوق، 1382: 131ـ132؛ مجلسی،ج15، 1404: 222) عصمت اولین شرط و از لوازم امامت است. (علامه حلی، 1430: 184) زیرا امام، جانشین پیامبر و مرجع علمی در احکام و معارف دین است و لازم است که از گناه و خطا مصون باشد تا مردم بتوانند به او اعتماد کرده و هدف از تعیین امامان برای هدایت بشریت نقض نشود.(سبحانی،1413: 4/ 116) متکلمان امامیه، حتی در مورد شرط بودن افضلیت اتفاق نظر دارند. (فاضل مقداد، 1391: 336؛ بحرانی، 1405: 122؛ مظفر،ج4، 1394: 233) و امام را در تمام کمالات و فضائل نفسانی و بدنی افضل میدانند. (علامه حلی، 1430: 187؛ ؛ مظفر،ج4، 1394: 237ـ 238) امامان معصوم به غیر از آنچه از طریق پیامبر صلی الله علیه و آله، بیواسطه یا باواسطه شنیدهاند، (کلینی،ج1، 1393: 256ـ 255) علوم دیگری به صورت الهام و تحدیث به آنان داده شده است. (مجلسی،ج26، 1404: 57) امامان دارای ولایت تکوینی و تشریعی بوده که با توجه به ولایت تشریعی، تشکیل حکومت و اجرای شریعت از اهداف اصلی آنان است. (بقره: 213؛ انبیاء: 74؛ یوسف:22؛ ص: 26)
ولایت امام و امتسازی
«اسلام صرفاً مکتب فکری محض نیست.» (جوادی آملی،1379: 76) بلکه دینی، قابل اجرا است که در قالب برنامۀ عملی حکومت، تمامی اصول و باورهای دینی را محقق می کند.
در اصطلاح و عرف اسلامی، نام حکومت، "ولایت" است. (مصباح یزدی، 1383: 395ـ 396) حکومت ولایی، نوعی متفاوت از دیگر حکومتهاست، که در آن، ابعاد معنوی و اتصالات روحی ، ارتباطات مادی و ساختاری را همراهی می کند و حتی گاهی برآن، مقدم است. امام کاظم علیه السلام در معرفی این نوع حکومت به هارون میفرماید: « اَنَا اِمامُ الْقُلُوبِ وَ اَنْتَ اِمامُ الْجُسُومِ ؛من امام قلبهایم و تو امام جسمها.» (ابنحجر هیتمی، بیتا: 202)
ولایت، یعنی حکومتی که ارتباطات حاکم با مردم، ارتباطات نزدیک فکری، عقیدتی، عاطفی، انسانی و محبتآمیز است. (آلعمران: 164) مردم به ولی متصل و پیوستهاند، به او علاقهمندند(نهجالبلاغه، حکمت 105).
ولایت امام، سه آورده تمدنی برای جامعه دارد: وحدت، امت و امنیت.
وحدت از مهمترین عوامل تداوم و تقویت تمدنها است.(انفال 46، نساء59، آلعمران 152، طه 62) در بیان امیر المؤمنین ع، از مهمترین کارکردهای امام، ایجاد «وحدت» است: « مکان القیِّم بالامر مکان النظام من الخَرَز یَجمعُهُ و یضُّمهُ ..؛ جایگاه رهبر مانند ریسمان محکمی است که مهرهها را جمع میکند و به هم پیوند میدهد. اگر این رشته از هم بگسلد، مهرهها پراکنده میشوند.» (نهج البلاغه، خطبه 146)در بیانی دیگر جایگاه رهبری به محور آسیاب تشبیه شده است:« اِنَّهُ لَیَعْلَمُ اَنَّ مَحَلّیَ مِنها مَحَلُّ القُطْبِ مِنَ الرَّحا » (نهجالبلاغه، خطبه 3) همانطور که در مدت رهبری الهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، افرادی از نژادهای متفاوت، با زبانهای مختلف و از طبقات متفاوت اجتماعی، گرد وجود ایشان جمع شده بودند.
قرآن کریم برای حل اختلاف، امت را به سمت ولایت سوق میدهد. (آلعمران:103؛ نساء:59) با وجود سرمایۀ وحدتبخش ولایت، جامعۀ ولایی جامعهای وحدتزا و خالی از تفرّق است. علت این وحدت، قدرت و محبوبیت متمرکز «امام» در متن جامعه ولایی است. «امامت» با قدرت وحدتبخش خود، جمعیت متفرق و متشتت را به امتی واحد مبدل می کند و در زیر چتر ولایت الهی نظم و انتظام داده و ساماندهی مینماید. (آصفی، 1382: 40) و جامعۀ ولایی شکل میگیرد که از جلوههای بارز آن، انسجام و ارتباط بسیار قوی در میان افراد جامعه است، به گونهای که مانند یک پیکر واحدند. مؤمنان باهم برادرند.« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ »(حجرات: ۱۰) و حدیث نبوی میفرماید:
« مثلُ المؤمنین فی تَوادِّهم ، وتَرَاحُمِهِم ، وتعاطُفِهِمْ . مثلُ الجسَدِ إذا اشتکَى منْهُ عضوٌ تدَاعَى لَهُ سائِرُ الجسَدِ بالسَّهَرِ والْحُمَّى ؛ مؤمنان در دوستی، عطوفت و مهر ورزی نسبت به هم چنان یک پیکرند؛ که هرگاه عضوی از آن به در آید، دیگر اعضا را بیخوابی و تب فرا میگیرد.» (پاینده، 1383: 561 ح 2712)
از ظرفیت های آموزه امامت، بالا بردن یکپارچگی و روح جمعی در جامعه است، که برای تداوم، رشد و ترقی جوامع، امری ضروری است.
اسلام دین فطری و جهانشمولی برای انسانها در همۀ عصرها و نسلها است. (اعراف: 158) و جامعۀ اسلامی و ولایی مانند چتری الهی، برای همۀ انسانهاست؛ نژاد، قومیت، منطقه جغرافیایی، اصالت ندارد. جهانشمولی جامعۀ آرمانی اسلامی از آیاتی با خطابهای عام،(انبیاء: 107، اعراف: 158) روایاتی با مضامین جهانشمولی(شیخ صدوق،ج2، 1382: 127؛ بحرانی،ج1، 1435: 520) و حتی وقایع تاریخی مانند؛ عقد اخوت میان مهاجرو انصار، وجود صحابه با نژادهای ایرانی (سلمان فارسی)، آفریقایی، رومی (صهیب ابن سنان) (ابن عبدالبر،ج2، 1412: 726) متجلی است
مرزهای (اعتباری)، در تصور آرمانی اسلام، اصل نیست (نهجالبلاغه، نامه 53) و مرز حقیقی، عقیده و پایبندی به ارزشهای اسلامی است. بنا بر این جامعۀ ولایی محدود به سرزمین و مرز جغرافیایی نبوده بلکه هر فردی در هر جای دنیا میتواند زیر چتر جامعۀ ولایی و جزئی از «امت واحده» باشد.
«امنیت» به معنای آرامش و طمأنینه و ضد ترس(راغب، 1388: ذیل واژۀ «امن»)، ازاساسیترین مقولات هر حکومتی است. امنیت، زیربنای حیات فرد و جامعه، و پیش شرط هر گونه توسعه، رشد، رفاه و ارتقای مادی و معنوی و زیرساختی برای عبادت و عبودیت است. «وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعدِ خَوفِهِم أَمنا یَعبُدُونَنِی لَا یُشرِکُونَ» (نور 55) (درباره انواع امنیت، ر.ک. احمد الصیاد، 2004) امنیت فردی، اجتماعی، خانوادگی، بینالمللی، داخلی، فرهنگی ... از انواعی است که میتوان برشمرد. (مسعود باوان، پوری نرگس لرستانی، سودابه جعفری، امنیت، چیستی، انواع و تأثیر آن بر جامعه با نگاهی به آیات قرآن کریم، دانشنامه علوم قرآن و حدیث، سال سوم، شماره پنجم، بهار و تابستان 1395، 77 تا 96)
قرآن کریم با مثالی از یک شهر امن، محور امنیت را رهبری الهی معرفی میکند، « وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً ...» (نحل:112) که با نفی و تکذیب او، امنیت از بین میرود و اهلش دچار عذاب الهی میشوند. « وَلَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَهُمْ ظَالِمُونَ (نحل: 113)
رهبران الهی به عنوان «ءأُمَنآءَ الرّحمن» (جامعه کبیره) از شروط اصلی و تضمینکننده امنیت (در همه ابعاد) هستند. در حدیث سلسله الذهب «لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ حِصْنی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنی اَمِنَ مِنْ عَذابی قال فَلَمّا مرّتِ الرّاحلةُ، نادانا: بِشُرُوطِهِا و أنا مِن شُرُوطِها »(شیخ صدوق، 1416: ص25) پس از اشاره به توحید با کلمۀ «لا إله إالا الله»، به ولایت الهی اشاره شده و با بیان جمله «به شرطها و شروطها و انا من شروطها» به ولایت امامان معصوم توجه میدهد که موجب امنیت افراد از عذاب اخروی و دنیوی است.
در حقیقت امنیت به طور مطلق، نشأت گرفته از وجود امامان معصوم است. « ألا إنَّ أهلَ بَیتی أمانٌ لَکم ؛ اهل بیت من مایه امنیت شما هستند.» (خزاز رازی، 1401: ص171) و جامعه متمدن اسلامی بر محور امامت در همه ابعاد آمِنَهً مُطمَئِنَّهً است. امام سجاد ع می فرماید:« نَحْنُ اَمانُ لِاَهْلِ الارضِ؛ ... ما سبب امنیت اهل زمین هستیم.» (حمویی جوینی،1400: ص46) ودر روایتی دیگر آمده است: «بنا أوتَدَ اللّهُ الأَرضَ أن تَسیخَ بِأَهلِه؛ خدا به برکت ما معصومین، زمین را نگه داشته است. (کلینی، 1393: 534، ح17)
امام علاوه بر اینکه به طور تکوینی سبب امنیت زمین است، به لحاظ فرآیندی هم آموزه امامت، در جامعه، تولید امنیت میکند. به این صورت که آموزه امامت و ولایت، جامعهای همدل و هماهنگ می سازد که روابطی مبتنی بر دوستی و الفت دارد. مقام امامت، مقوم جامعه با افرادی متفاوت ولی همدل و برادر است که سبب اذیت و نا امنی یکدیگر نمیشوند. زیرا از امام خود شنیدهاند که خدا میفرماید: «هرکس بندۀ مؤمن مرا بیازارد به من اعلان جنگ میدهد.» (کلینی،ج2، 1393: 350) چنین جامعهای با برادری میان مسلمانان حول محور امامت، حتی نگاه بد و فکر سوئی نیز نسبت به هم ندارند و این تأمین کننده امنیت روحی و روانی افراد جامعه است:
« اِقبَل عُذرَ أخیکَ ، فَإِن لَم یَکُن لَهُ عُذرٌ فَالتَمِس لَهُ عُذرا ؛ عذر برادرت را بپذیر و اگر عذری نداشت برایش عذری بتراش.» (مجلسی،ج74، 1404: 165)
امام -عالمترین فرد هر زمان- بسترساز رشد علم و فناوری مفید و نیز عامل شکوفایی عقل افراد جامعه است؛
«علم» به معنای «دانش، آگاهی» (عمید، 1375: 871) و «فناوری» مترادف تکنولوژی، به معنی «هنر و مهارت در دانش» (هدایتی، 1392: 29) در اسلام جایگاه ویژهای دارد. امیر المؤمنین علی ع، علم را مایه قدرت معرفی میکند: «العلم سلطان» (ابن ابی الحدید،ج20، 1363: 319) علم و فناوری، عنصری حیاتی در چرخه قدرت، و تأثیرگذار بر سایر مؤلفههای قدرت هستند.
با درک جایگاه علمی امام، میتوان افق دید درستی برای جامعه و تمدن اسلامی ترسیم کرد. امام برخوردار از علم لدنی و افاضی و عالم به همۀ امور دین و دنیا است. (کلینی،ج1، 1393: 157) این منشأ الهی و لدنی، سبب برتری علم امام بر سایر مردم میشود. امام باقر علیه السلام میفرماید: « شَرِّقا وغَرِّبا لَن تَجِدا عِلما صَحیحا إلاّ شَیئا یَخرُجُ مِن عِندِنا أهلَ البَیتِ » (مجلسی،ج20، 1404: 92، ح2) به شرق و غرب عالم بروید، هرگز دانش درستی را نخواهید یافت، مگر همان چیزی که از ما خاندان صادر شود. امام سجاد علیه السلام، اهل بیت را ظرف و جایگاه علم الهی توصیف میکنند: «نحن عیبة علمه» (شیخ صدوق، 1361: 35، ح5). امامحسن علیه السلام جایگاه همه علوم را نزد ائمه معرفی میکنند: « إنَّ العِلمَ فینا ، ونَحنُ أهلُهُ ، وهُوَ عِندَنا مَجموعٌ کُلُّهُ بِحَذافیرِهِ ؛ علم در میان ماست و ما اهل آنیم و همه آن به کمال نرد ماست.» (طبرسی،ج2، 1403: 63، ح155)
وجود امام با چنین ظرفیت علمی به عنوان رهبر جامعه، در تأسیس علوم جدید، رشد علوم، نشر علوم و جهتدهی علم اثر می گذارد و در نتیجه موجب شکوفایی علمی جامعه و تمدن می شود. توصیههای فراوان به علم آموزی در آیات و روایات، فدیه قرار دادن سوادآموزی برای اسراء (عطا،ج2، 1410: 16) نشان از روح علمی جامعه اسلامی بوده که بستری مناسب برای رشد علوم مختلف است. امیرالمؤمنین خطاب به مردم فرمود «سلونی»، جملهای که نشان از جایگاه علمی ایشان در همه زمینهها است.(قرطبی،ج1، 1379: 463) «امام با این عبارت جامعه را در معرض بارش علمی خویش قرار داد و فرهنگ بسط علم را ترویج کرد.» (حبیب زمانی محجوب، نقش امام علی ع در پیدایش و گسترش علوم اسلامی، کتاب مجموعه مقالات کنگره)
تاریخ موارد فراوانی از تأسیس علوم توسط معصومین ع برای پیشرفت علمی جامعه را گواهی میدهد؛ مؤسس علم تفسیر قرآن و اولین مفسر قرآن پیامبراکرم صلی الله علیه و آله بوده و تأسیس فرهنگ مکتوب، مرهون وجود با برکت امام باقر علیه السلام است. (مجلسی،ج52، 1404: 336) «علم نحو را امام علی علیه السلام ایجاد نمود.» (ابن بی الحدید،ج1، 1363: 12) امامصادق علیه السلام با تشکیل جلسات علمی و پرورش شاگردان، به گسترش علوم مختلف، کمک بسیار نمودند. جابر بن حیان پدر علم شیمی، از شاگردان آن حضرت است. «او در علم شیمی پانصد رساله در یکهزار ورقه تألیف کرد و این رسالهها متضمن رسائل امام جعفر صادق علیه السلام بوده است.» (ابن خلکان،ج1، بیتا: 185)
در اندیشه اسلامی، عقل و عقلانیت از مهمترین ویژگیهای تمدن اسلامی است. «تمدن اسلامی در حقیقت همان تمدن عقل است. زیرا محور اساسی این تمدن، تعالی انسان است که قوام آن به عقل او است.» (درخشه، 1390: 256ـ 257) تعقل از مهمترین شرایط رهبری جامعه است: « یَحتاجُ الإمامُ إلى قلبٍ عَقُولٍ، ...؛ امام به قلبی اندیشمند، ... نیازمند است.» (آمدی،ج6، 1395: 472) در اسلام، عقل محدود به عقل ابزاری یا معاش نبوده و هرگونه توجه ناقص به آن، ضدعقل و ناشی از جهالت به شمار میآید. (درخشه، 1390: 259)
رهبر الهی، به طرق مختلف، رشد دهنده و احیاگر عقول است. « فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ،... وَیُثِیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُولِ » (الرضی، 1387: خطبه 1)
«علمآموزی، تفکر، تقوا و تزکیه، روح علمی» از مهمترین عوامل افزایش عقلانیت و خرد در جامعه است. (شاکری، 1384، شماره 12) رهبران الهی با رسالت «تلاوت، تزکیه و تعلیم» «هُوَ ٱلَّذِی بَعَثَ فِی ٱلأُمِّیِّنَ رَسُولا مِّنهُم یَتلُواْ عَلَیهِم ءَایَتِهِۦ وَیُزَکِّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلکِتَبَ وَٱلحِکمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبلُ لَفِی ضَلَل مُّبِین» (جمعه 2) سبب رشد عقول و عقلورزی در جامعه میشوند.
در فرهنگ اسلامی، علم و عقل رابطه مستقیم دارند و رشد هر یک، تأثیر مثبت بر دیگری میگذارد. آیات قرآن کریم، عالم بودن را شرط تعقل در افراد میداند. «وَمَا یَعقِلُهَا إِلَّا ٱلعَلِمُونَ» (عنکبوت؛ 43) امام به عنوان رهبر جامعه با رسالت «یعلموا» در رشد علم، نشر علم، جهتگیری علم، تأثیرگذار است. که در بخش علم و فناوری به تفصیل به این شأن امام، پرداخته شده است.
عامل دیگر رشد تعقل، تزکیه است؛« مَنْ لَمْ یهَذَّبْ نَفْسَهُ لَمْ ینْتَفِعْ بِالْعَقْلِ ؛ هرکس نفس خود را تهذیب نکند، از عقل بهرهای نخواهد برد.» (آمدی 1395: ح198)تقوا و تزکیه، موجب فعال شدن عقل و کارکرد تمییزدهندگی حق و باطل میشود. «یَأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ ٱللَّهَ یَجعَل لَّکُم فُرقَانا» (انفال؛ 29) امام با نطامسازی ایمانی و جامعه پردازی، موجب تزکیه فضای کلی جامعه و در نتیجه رشد تعقل و تمییز دهندگی افراد جامعه میشود.
از دیگر عوامل زمینهساز رشد تعقل، تفکر است؛« تَفَکرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَنَةٍ: یک ساعت تفکر، از یک سال عبادت بهتر است.» (مجلسی،ج71، 1404: 327) رهبر الهی با تبیین آیات انفسی و آفاقی، و تشویق به تفکر، موجب رشد تفکر در افراد و در نتیجه، افزایش تعقل میشود. همچنین روح علمی-یعنی تعصب نداشتن-(مطهری، 1375: 88) موجب شکوفایی عقل در جامعه میشود.
علاوه بر عوامل ذکر شده، امامان از طریق فرامادی، سبب رشد تعقل در جامعه هستند. امام باقر علیه السلام میفرمایند:
«إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللّهَ یَدَهُ عَلَی رُؤُسِ العِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُم وَ کَمَلَت بِهِ أَحلامُهُم؛ هنگامی که حضرت مهدی علیه السلام ظهور کند خداوند دست خود را (یا دست حضرت مهدی علیه السلام را که دست اوست) بر سر مردم میگذارد و بدین وسیله عقلهای مردم کامل میشود و تکامل عقلی پیدا میکنند.»(کافی،ج1، 1393: 25)
بنا براین امام با « فرهنگ سازی علم آموزی، تقویت تقوا در جامعه، ترویج تفکر، تزکیه نفوس، تلاوت آیات و نیز با افاضه تکوینی»، عقول افراد جامعه را رشد می دهد.برخی نتایج رشد خرد در جامعه عبارتند از:
«تفکر و اندیشه، خداشناسی، تواضع، شکر بر حلال، صبر از حرام، زهد، رغبت به آخرت، کنترل بر «سخن، تقاضا و وعده»، بیش از استعداد و استحقاق نخواستن، دروغ نگفتن (حتی برای کسب نفعت)، دوری از دورویی» (ابنشعبه، 1393: 275ـ295)
پس در فرآیند قابل توجهی، امام با تقویت عقول مردم، نتایج حاصل از خردورزی را به جامعه و تمدن اسلامی، هدیه میکند.
بیعدالتی از مهمترین موانع حرکت تمدنی و سبب انحطاط تمدنها(ابن خلدون، 1366: 103) و نیز عامل ویرانی آنهاست. «فَتِلکَ بُیُوتُهُم خَاوِیَةَ بِمَا ظَلَمُواْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَأیَة لِّقَوم یَعلَمُونَ» (نمل؛ 52) امیرالمؤمنین (ع) عدالت را موجب انتطام امور مردم، دانسته « العدل قوام البریّة » (آمدی 1395: 141) و علامه جعفری عدالت را اصلیترین نیروی پایدارکنندۀ تمدنها برمیشمارد.(جعفری، 1372: 49ـ50)
عدالت به معنای «قرار دادن هرچیز به جای خویش و اعطای هر حق به صاحب آن حق» (توانایانفرد،1390: 117) مورد تأیید امیرالمؤمنین (ع) است. («العَدلُ یَضَعُ الأُمُورَ مَوَاضِعَهَا» (الرضی، 1387: حکمت437) اهمیت عدالت در مکتب امامیه تا بدان جاست که حکومت شیعه به عنوان «حکومت عدل» نامیده میشود. (درخشه، 1390: 90)
شرط اوّلیۀ هر پیامبر، امام و حاکمی، «عادل بودن» اوست و طبق آیات قرآن، هدف از ارسال رُسل و انزال کتب، اجرای «عدالت و قسط» در جامعه است. (النساء: 135، الشوری: 15، النحل:90، الحدید: 25، شبدینی،1390: 26) در آیه 135 سوره نساء: «قسط به معنای عدل است و قیام به قسط به معنای عمل به قسط و تحفظ بر آن میباشد. بنا بر این مراد از «قوامین بالقسط» قائمین به قسط است.»(طباطبایی،ج5، 1417: 108)
عادل دارای چهار شاخصه است؛ «عدالت چهار شعبه دارد؛ فهم دقیق، علم، دانش عمیق و قضاوت صحیح و روشن و حلم و بردباری راسخ. کسی که درست بیندیشد به اعماق دانش، آگاهی مییابد و کسی که به عمق علم، برسد از سرچشمۀ احکام سیراب میگردد و آن کس که بردباری پیشه کند گرفتار کوتاهی در امور نمیشود و در میان مردم با آبرومندی زندگی خواهد کرد.» (الرضی، 1387: حکمت 31) خلاصه، شخصی، عادل است که دارای درک عمیق، دانش محکم ، حکمت نیکو و حلم پایدار باشد. کسی که عدالت را درک نکند و از ابعاد آن آگاه نباشد نمیتواند اجراکنندۀ عدالت در جامعه باشد.(جمشیدی، 1380: 184) امام معصوم با اشراف کامل به جایگاه هر شخص و شیء ، مظهر تام عدالت بوده و آن را در جامعه جاری می سازد. بر اساس روایات، شرط اجرای تام عدالت، رهبری امام معصوم است: «یملأ الله به الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما» (کلینی،ج1، 1393: 338) عدالت، مفهومی گسترده است که دایره نفوذ آن همه ابعاد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ومسائل فردی، اجتماعی، بینالمللی است. «امام عادل» زیربنای همه عدالتها و عامل اصلی حیات و حرکت اسلام در جامعه محسوب میشود. (محمدی ری شهری، 1385: 19؛ مطهری، 1379: 47)
در تمدن غیر اسلامی، عدالت فرهنگی همراه با نوعی استبداد، جایگرفتن تمامی فرهنگها با تفاوتهای بسیار، در قالبی مشخص و یکدست است. چنانکه افلاطون موزون بودن و تناسب کلی جامعه را عدالت دانسته است.(ملکی و مصطفوی، 1394: 141ـ173)
ساختن الگویی ثابت برای تمامی کشورها با عناوینی مانند، جهانیشدن، یکسانسازی و... موجب قربانیشدن هویتها، فرهنگها و سنتهای خوب جوامع شده که اندیشمندان اجتماعی از آن با عنوان ظلم فرهنگی یاد میکنند. اما تمدن اسلامی با محترم شمردن فرهنگهای جوامع مختلف، به یک جامعۀ جهانی مبتنی بر احترام به دیگر فرهنگها براساس تعارف و شناخت یکدیگر ﴿لتعارفوا﴾ معتقد است، که منجر به حفظ هویت آنها و سنتهای درستشان میشود. چنان که پیامبر اسلام (ص) میفرمایند؛«یعمل فی الاسلام بفضائل الجاهلیه؛ در اسلام به فضایل عصر جاهلیت عمل میشود.» (عبدالباقی، 1987: 108؛ خرمشاهی، 1371: 555)
تمدن اسلامی، با تشکیل نظام «امام و امت»، تفسیر درست و بدون ظلم و استبداد از «عدالت فرهنگی» را به جهان عرصه میدارد.
فعالیت در امور اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و.. طبق موازین الهی،آزاد است و هیچ صنف و دستهای، امتیاز خاصی ندارند. تنها ملاک امتیاز، رعایت تقوا و حدود الهی، در بعد فردی و اجتماعی است.(حجرات:13) امام سجاد علیه السلام در این باره میفرماید؛« لا حَسبَ لِقُرَشیٍّ وَ لا لِعَربِیٍّ إلاّ بِتَواضُعٍ وَ لا کَرَمَ إلاّ بِتَقوی وَ لا عَمَلَ إلاّ بِنِیَّةٍ ؛ هیچ شرافت و افتخاری برای قریش یا عرب نیست مگر به سبب تواضع، و هیچ کرامت و ارزشی نیست مگر به تقوا، و هیچ عملی ارزشی ندارد مگر به سبب نیت.» (شیخ صدوق، 1416: 19)
درحکومت ولایی؛ معیار حاکمیت و قرار گرفتن در رأس امور ، وجود صلاحیتهایی از قبیل علم ، تقوا و عدالت است. (نهجالبلاغه، نامه 53) شخص با داشتن این صلاحیت ها میتواند در این نظام، صاحب منصب گردد و این مؤلفه، شاخصۀ برجسته تمدن اسلامی است. (مرکز صهبا، 1391: 167)
از مهمترین راهکارها برای اجرای عدالت در جامعه، استقرار نظام مدیریتی عادلانه است؛ هم قانون عالانه باشد و مجری آن، عادل باشد. هر قانونی در نظام اسلام، از عدل سرچشمه گرفته است.(سبحانی، 418ـ419) توزیع عادلانه فرصتها در جامعه، امکان شکوفایی استعدادها و ظرفیتها را برای همۀ افراد فراهم میسازد و زمینه ساز رفع محرومیتها میشود.(جمعی از نویسندگان، 1390: 196) در تمدن اسلامی با رهبری امام عادل، افراد به امکانات و فرصتهای اجتماعی، دسترسی عادلانه دارند. البته نه عدالت به معنای کمونیستی (تساوی همۀ افراد و اقشار) (شهید صدر، 1350: 68) ، عدالت به معنای نفی تبعیضهاست نه نفی تفاوتها.
در جامعهای که امام عادل تربیت و مدیریت انسانها را بر عهده دارد با همراهی مردم، نگاه انسان مدارانه و مادی صرف، جای خود را به نگاه توحیدی و ولایی می دهد و امکانات مادی و دارییهای اقتصادی امانتهای الهی به حساب میآیند واین چنین، زمینه توزیع عادلانه اموال و امکانات در میان مردم فراهم میشود؛« أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ... از آنچه شما را در آن وارث گذشتگان گردانید، انفاق کنید.» (حدید:70) و با توجه به اینکه «المال عاریة؛ مال امانت است.» (آمدی،ج1، 1423: 26) و نیز « المالُ مالُ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ، جَعَلَهُ وَدائِعَ عندَ خَلقِهِ ؛ مال از آن خداست و خداوند آن را به عنوان ودیعه در اختیار بندگانش قرار داده است.» (حکیمی،ج3، 1395: 87ـ89) اموال در جایگاه مناسب خود قرار میگیرند و این، موجب قوام و پایداری جامعه میشود. « وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیَامًا »(نساء: 5)
در جامعه و تمدن اسلامی، عدالت موجب رحمت الهی(آمدی،1395: 628)؛ افزایش برکات (آمدی،1395: 297)؛ اصلاح امور مردم (آمدی، 1395: 175) ؛ محبت و مودت؛ (بقا و طوال دولت در کلمات سیاسی امیرالمؤمنین ص125)؛ آبادانی؛ «ما عمّرت البلدان بمثل العدل» (بقا و طوال دولت در کلمات سیاسی امیرالمؤمنین ص193)؛ عزیز شدن حق، یأس دشمن و پایداری دولت، میشود. « فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَی أَذْلَالِهَا السُّنَنُ، فَصَلَحَ بذَلِکَ الزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَةِ وَ یَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ.» (الرضی، 1387: خطبه 216).
از شئون امام در جامعه دینی، مرجع بودن او در مسائل دینی است. مرجعیت امام در جامعه، هم معرفت صحیح را سبب می شود و هم عبادت الهی را؛
جهانبینی به معنای «تفسیر و تحلیل جهان و نوع نگرش به هستی» از مؤلفههای مهم تمدنسازی است. جامعه متمدن، جامعهای است که جهانبینی و معرفت درستی بر آن حاکم باشد. تا حکومت در اختیار رهبران الهی قرار نگیرد، توحید در جامعه استقرار نمییابد. «هدف اصلی و نهایی جامعۀ آرمانی اسلامی، استکمال حقیقی انسانهاست که جز بر اثر خداشناسی، خداپرستی، اطاعت کامل و دقیق از اوامر و نواهی الهی، کسب رضای خدای متعال و تقرب به درگاه او حاصلشدنی نیست.» (مصباح یزدی، 1391: 456)
امیرالمؤمنین ع شناخت امامان را عامل رشد معرفت میداند: «و إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ ؛ منحصرا پیشوایان برپادارندگان «دین» خدا بر خلق اویند و عارفان خدا بر مردم و هیچ کس وارد بهشت نمیشود، مگر کسی که شما او را شناختهاید و او شما را شناخته است و عرفایی هستید که هیچ کس داخل دوزخ نمیشود، مگر آنها که شما را انکار کنند و شما آنها را انکار کنید. (ابن بابویه، 1403، ح183)
استقرار معرفت و جهانبینی در جامعه، منوط به معرفت به امامان است. قبلا اشاره شد که امام رضا علیه السلام، امامت را پیششرط ایمان به توحید دانسته است (شیخ صدوق، 1416: 25)
از جمله حقوق مأموم بر امام، معرفتبخشی و خارج کردن از جهل است: « فَاَمّا حَقُّکُمْ عَلَی فَالنَّصیحَةُ لَکُمْ، وَ تَوْفیرُ فَیئِکُمْ عَلَیکُمْ، وَ تَعْلیمُکُمْ کَیلا تَجْهَلُوا، وَ تَأْدیبُکُمْ کَیما تَعْلَمُوا؛ حق شما بر من این است که خیرخواه شما باشم، بر ثروت شما بیفزایم و شما را تعلیم دهم تا رفتار جاهلانه نداشته باشید و تربیتتان کنم تا به آگاهی عمیق برسید.» (الرضی، 1387: خطبۀ 86) و شرط خروج از جهل، شناخت امام است.(شیخ صدوق، 1382: ص230)
امام دعوتکننده به سوی خدا است. «الداعی الی الله» (شیخ صدوق،ج1، 1416: 449) و نشاندهندۀ راه درست: «و اوضح لهم سبیلهم» (عطاردی،ج1، 1418: 291) امامان کسانی هستند که مردم توسط آنان به خداوند متعال و دین و معرفت آن توجه پیدا میکنند.» (ابوجعفر ابن بابویه قمی،ج1، 1404 ق: 231) بنا براین جهانبینی درست را به امت هدیه میکند. بیان معارف اصیل دینی، شرط انجام امامت است. امر امامت انجام نمیشود تا اینکه معالم و معارف دینی را برای امتش تبیین کرده باشد. (عطاردی،ج1، 1418: 291) امام با «تبیین وحی» و «وحی تبیینی» (سبحانی،ج2، 1379: 23) شناخت روشنی از خالق و مخلوق و عالم و آدم و هرآنچه انسانها در مسیر عبودیت و استکمال به آن نیاز دارند به امت خویش میدهد. و در این راستا 4 عمل زیر را انجام میدهد؛
در فرهنگ دینی، رشد و شکوفایی تمدن با ملاکهای مادی سنجیده نمیشود، بلکه مسیر حرکت اجتماعی و یا وجود افراد صالح، تعیین کننده اطلاق مدنیت به هر جامعهای است. و لازمۀ مدنیت، ایمان است. این معنا به وضوح در تقابل واژۀ قریه و مدینه در سوره یس آیات 13 و 20 دیده میشود. دیاری که به تبع کافران قریه خوانده شده و به تبع وجود فرد صالح و مؤمن در آن، مدینه نامیده میشود. عبد بودن بالاترین درجهای است که انسان در سیر تکاملی باید به آن برسد. «اشهد أن محمدا عبده و رسوله».
غایت و هدف خلقت، عبودیت است. (ذاریات: 56) هدف نهایی در تشکیل تمدن اسلامی نیز عبودیت است: ««وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُم وَعَمِلُواْ ٱلصَّلِحَتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی ٱلأَرضِ کَمَا ٱستَخلَفَ ٱلَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دِینَهُمُ ٱلَّذِی ٱرتَضَى لَهُم وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعدِ خَوفِهِم أَمنا یَعبُدُونَنِی لَا یُشرِکُونَ» (نور: 55) طبق روایتی از امام حسین علیه السلام شناخت امام هدف خلقت است: « اَیّهَا النّاسُ! إِنّ اللّهَ جَلّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلاّ لِیَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ... ؛ ای مردم! به خدا قسم خداوند بندگان را نیافرید مگر برای آنکه او را بشناسند. وقتی او را شناختند، او را عبادت کنند. وقتی عبادتش کردند، از عبادت (سرسپردگی در برابر) دیگران بینیاز گردند. شخصی گفت: پدر و مادرم فدایت باد! معرفت خدا به چیست؟ فرمود: عبارتست از شناخت مردم هر زمان امامشان را؛ آن امامی که اطاعت او بر آنها واجب است.» (ابن بابویه، 1384: 9)
طبق آیه 55 سوره نور، تحقق عبادت نیاز به شرایطی از جمله تبدیل خوف به أمن دارد، امام با ایجاد شرایط مساعد جهت بندگی و ایجاد جامعه آمنه مطمئنه و آزادی از شرک و بتپرستی، زمینهساز عبودیت فردی و اجتماعی میشود. و شرط قبولی عبادت افراد، قرار گرفتن ذیل هدایت و رهبری امام معصوم است: « لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا إِذَا تَوَلَّوُا الْإِمَامَ الْجَائِرَ الَّذِی لَیْسَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی» (مجلسی،ج24، 1404: 43)
گونه رهبری در تمدن اسلامی با سایر مدیریتها و رهبریها به جهت شأن افضلیت امام، متمایز است. امام در تمدن اسلامی، راهبر جامعه و پیشتاز بوده و جلوتر از امت پیش میرود. برترین بودن امام در نیکویی رفتار اجتماعی امت و در تأمین رفاه اثرگذار است؛
تشکیل جامعه متمدن بدون اخلاق امکانپذیر نیست. از مهمترین وظایف و کارکردهای حکومت دینی بسترسازی برای رشد اخلاق در جامعه است. « راه ایجاد فضلیت در وجود انسان آن است که افعال و سنن فاضله پیوسته در شهرها و میان امتها رایج باشد. این کار امکانپذیر نیست مگر به وسیله حکومتی که در پرتو آن این افعال و سنن و عادات رواج یابد.» (فارابی، 1379: 80) تحقق چنین جامعهای نیاز به رهبری بافضائل اخلاقی دارد: « اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ» (ابن شعبه،ج1، 1393: 323) در فرهنگ اسلامی افضلیت یکی از شرایط و ویژگیهای مهم امامت است. (محقق حلی،1374: 198) امام در تمام کمالات نفسانی و بدنی، افضل است. (علامه حلی،1430: 187) رهبران الهی با الگوهای رفتاری و توصیههای کلامی بر رشد فضائل در افراد جامعه، تأثیر مثبت میگذارند. امیرالمؤمنین در توصیف شجاعت خود چنین میفرمایند: «وَ إِنِّی لَمِنْ قَوْم لاَ تَأْخُذُهُمْ فِی اللّهِ لَوْمَةُ لاَئِم، سِیمَاهُمْ سِیمَا الصِّدِّیقِینَ، وَ کَلاَمُهُمْ کَلاَمُ الاَْبْرَارِ، عُمَّارُ اللَّیْلِ وَ مَنَارُ النَّهَارِ. مُتَمَسِّکُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ، یُحْیُونَ سُنَنَ اللّهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ; لاَ یَسْتَکْبِرُونَ وَ لاَ یَعْلُونَ، وَ لاَ یَغُلُّونَ وَ لاَ یُفْسِدُونَ. قُلُوبُهُمْ فِی الْجِنَانِ، وَ أَجْسَادُهُمْ فِی الْعَمَلِ؛ من از کسانی هستم که در راه خدا از هیچ ملامتی هراس ندارند، از کسانی که شبها را با عبارت آباد میکنند و (در طریق هدایت مردم) روشنی بخش روزهایند، از کسانی که دست به ریسمان قرآن زده و سنتهای خدا و رسولش را احیا میکنند، تکبر نمیورزند و برتری جویی ندارند.» سعی و تلاش از ویژگیهای رفتاری بارز امامان معصوم بوده که با رفتار خود به آن تشویق میکردند. عزم و اراده از جمله ویژگیهایی است که امیرالمؤمنین در خطبه قاصعه به آن اشاره میکند: «جعل رسله أولی قوه فی عزائمهم» (الرضی، خطبه 192) بنا بر این امتی میتواند دارای این خصائص و فضائل شود که امامشان دارای این فضائل باشد.
از شاخصهای مهم جامعه متمدن، رشد اقتصاد، رفاه و آسایش است. رفاه عمومی به معنای «تحقق اهداف جمعی و برآوردن نیازها و مطالبات به حق افراد جامعه در عرصه رفاه و آسایش»، نتیجه رشد و پیشرفت جوامع است. رفع فقر از عوامل مهم ایجاد رفاه در جامعه است. در فرهنگ اسلامی، مال و ثروت، پایه قوام و قیام انسانهاست؛ «أموَالَکُمُ ٱلَّتِی جَعَلَ ٱللَّهُ لَکُم قِیَما» (نساء5) و ابزاری برای تحقق اهداف متعالی فرد و جامعه.
امامان معصوم با عنوان «أولیاء النعم» (جامعه کبیره) عهدهدار سرپرستی و برنامهریزی امورند که از برکت آنها نعمتهای الهی تقدیر و اندازهگیری میشود. (جوادی آملی، ادب فنای مقربان:226) وجود برکات و نعمات الهی در گرو شروطی مانند ایمان درجامعه است(اعراف: 96) جامعه اسلامی به برکت وجود رهبران الهی، جامعه ای ایمانی و مشمول برکات و نعمات الهی میشود. پیامبر اکرم فرمود: «هنگامی که به معراج رفتم، خداوند خطاب به من فرمود: به وسیلۀ قائم شما آباد میکنم زمینم را به تسبیح و تقدیس و تهلیل خود...، به وسیله او زنده میکنم سرزمینها و بندگام را به علم خویش و برای او گنجها و ذخائر را به مشیت خود آشکار کنم.» (مجلسی، ج18، بی تا: ص342)
تأمین رفاه عمومی از وظایف حاکم جامعه است. امیر المؤمنین در نامه خود به مالک اشتر (به عنوان منشور حکومتداری) به آن اشاره کرده (نهجالبلاغه نامه53) و در گزارش عملکرد حکومت خود رفاهی که برای مردم فراهم آورده را بیان میکند. « در کوفه همه زندگی مناسب دارند. صاحبان پایینترین شغلها هم نان گندم میخورند، خانه و سرپناه دارند، و از آب گوارا(فرات) مینوشند.» (مجلسی، ج40، بی تا، ص327)
بهترین حد تأمین رفاه در جامعهای با سرپرستی امام معصوم واقع میشود زیرا ائمه اطهار، واسطه نعمات معنوی و مادی اند و به برکت وجودی آنها، نعمات الهی نازل میشود. «وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّر؛ به یمن وجود شما باران را نازل میکند و آسمان را از سقوط به زمین بدون اذنش باز میدارد و بهوسیلهی الطاف شما غبار اندوه را از دلها میزداید و سختی زندگی و بدی حال را برطرف میسازد.
( تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج۱۳: ۶۳۴)
امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره میفرماید: آگاه باشید فردایی که شما را از آن هیچ شناختی نیست، زمامداری حاکمیت پیدا میکند که غیر از خاندان حکومتهای امروزی است. عمّال و کارگزاران حکومتها را بر اعمال بدشان کیفر خواهد داد، زمین میوههای دل خود را برای او بیرون میریزد، و کلیدهایش را به او میسپارد، او روش عادلانه در حکومت حق را به شما مینمایاند، و کتاب خدا و سنت پیامبر را زنده میکند.» (نهجالبلاغه، خطبه 138)
کفران نعمت (نحل: 12)، فساد (فجر: 7)، غفلت(فجر: 15) از جمله آسیبهای رفاه است که موجب سلب نعمت میشود. رهبری معصومانه در جامعه ایمانی، بستری است که مانع بروز این آسیبها و موجب تداوم و بقای نعمات الهی میشود. بنابراین جامعه و تمدن برخوردار از نعمت امام، برخوردار از برکات رفاه است البته رفاهی رشد دهنده و زمینه ساز سعادت و کمال.
نتیجهگیری و پیشنهادها
در این مقاله، تأثیر آموزه امامت در ابعاد تمدن، بررسی شده است.
به طور کلی آموزه امامت (به عنوان ممیزه مهم کلام امامیه)، بر دیگر باورها و رفتارهای افراد جامعه و همچنین بر نوع تمدن و ابعاد تمدنی، اثر گذار است.اصل «امامت » دارای ظرفیت های تمدنی زیر است:
از مهمترین کارکردهای امام، ایجاد وحدت و انسجام در جامعه است امام حبل و ریسمان محکم الهی است که مهرهها را به هم می پیوندد و مانند محور آسیاب، چرخش زندگی اجتماعی، حول اوست.
امام چتری الهی، بر سر همه افراد جامعه است و گستره «جامعه امام محور» یا همان «امت واحده»، نژاد، قومیت و منطقه جغرافیایی را در می نوردد. خطابهای عام قرآنی، روایاتی با مضامین جهانشمولی و وقایع تاریخی اسلام، جهانشمولی جامعۀ آرمانی اسلامی را تأیید میکنند.
امام به لحاظ تکوینی، امین الرحمن است و سبب امان زمین و اهلش، و به لحاظ فرآیندی، در فرآیند ایجاد اخوت و امت، ایجاد امنیت میکند.
امام خزانه و معدن علم است و مروج علم مفید در جامعه واهل آن.
مکتب امامیه با تأکید فراوان، عقل محور و رشد دهنده آن است، همچنین امام با بودن بر بالا سر مردم، به لحاظ تکوینی عقولشان را رشد می دهد.
6.عدالت محوری تعالی بخش
امام اقامه کننده حقیقی قسط است و پر کننده زمین از عدالت.
امام معرفت بخش افراد جامعه است و از طرفی معرفت امام، ملاک جاهل نمردن افراد.
بندگی های انحرافی و اشتباهی کم نیستند،اما امام، عبودیت راستین را برای مردم می شناساند.
امام برترین است و مردم جامعه را به برترین ها می خواند و میکشاند.
سیره و سخن امامان، سرشار از اهمیت تأمین رفاه برای افراد جامعه است.
چنین ظرفیتهایی در امامت و آموزه امامت، به تمدن و مدنیت اسلامی، افقی فرا دنیایی و گسترهای فراجغرافیایی میدهد. و در تکوین، تقویت، جهتدهی، رشد و تعالی همه مؤلفههای تمدنی، تأثیر بینظیر و بیبدیلی میگذارد. در این تحقیق، تأثیر مستقیم و غیر مستقیم و چند بعدی ویژگیهای آموزۀ امامت، بر تمدن نمایان شد.
فهرست منابع
قرآن کریم.
نهج البلاغه.
آمدی، سیف الدین. أبکار الأفکار فی أصول الدین. چ دوم. قاهره: دارالکتب. 1423ق.
آصفی، محمد مهدی. السلام فی الاسلام: الولاء و البرائه ولایه الله. چ اوّل. تهران: فرهنگ مشرق زمین. 1382 ه. ش.
ابنعبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، بیروت، دارالجیل، چ اول، 1412ق.
العروسی الحویزی، عبد علی بنجمعه. تفسیر نورالثقلین. چ چهارم. قم:اسماعیلیان. 1415 ه. ق.
بحرانی، ابنمیثم. قواعد المرام فی علم الکلام. چ اوّل. کربلا: العتبه الحسینیه المقدسه. 1435ق.
بحرانی، ابنمیثم. النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامه. نسخۀ دیجیتال: مرکز تحقیقات رایانهای قائمیۀ اصفهان. بیتا.
بحرانی. علی بنعبدالله. منار الهدی فی النص علی امامه الائمه الاثنی عشر علیهم السلام. تحقیق عبدالزهرا حسینی. چ اوّل. بیروت: دارالمنتظر. 1405ق.
پاینده، ابوالقاسم. نهج الفصاحه. چ دوم. قم: انصاریان. 1383ه. ش.
پیشوایی، مهدی. سیرۀ پیشوایان. چ44. قم: مؤسسۀ امام صادق (ع). 1398 ه. ش.
پورسیدآقایی و امامی، مهدویت و رهیافت تمدنی، چ اول، نهران: دانشگاه امام صادق (ع)، 1395 ه. ش.
توانایان فرد، حسن. تاریخ اندیشه اقتصادی. چ دوّم. تهران: انتشارات مؤلف. 1390ه. ش.
جمشیدی، محمد حسین. نظریۀ عدالت از دیدگاه ابونر فارابی، امام خمینی و شهید صدر. چ اوّل. تهران: پژوهشگاه امام خمینی (ره). 1380 ه. ش.
جمعی از نویسندگان، کتاب دومین نشست اندیشههای راهبردی عدالت. چ اوّل. تهران: الگوی پیشرفت. 1390ه. ش.
جوادی آملی. ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت. چ دوم. قم: اسراء. 1379ه. ش.
حسینی خامنهای، طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن، قم: مؤسسۀ ایمان جهادی، 1397 ه. ش.
حسینی میلانی، سید علی. اثبات الولایة العامة للنبی و الائمه (ع). چ اوّل. قم: الحقایق. 1396ه. ش.
حکیمی، محمد رضا و محمد حکیمی و علی حکیمی. الحیاه. چ سوم. تهران: دلیل ما. 1395ه. ش.
حمود، محمدجمیل. الفوائدالبهیة فی شرح عقاید الامامیه. چ اوّل. قم: فقه. 1383ه. ش.
خرمشاهی، بهاء الدین، قرآنپژوهی، تهران: نشر فرهنگی مشرق، چ اول، 1371ه. ش.
خویی، ابوالقاسم. مصباح الفقاهة فی المعاملات. چ دوم. قم: فقاهت. 1393ه. ش.
درخشه، جلال. آفاق تمدنی انقلاب اسلامی. چ اوّل. تهران: دانشگاه امام صادق (ع). 1390ه. ش.
ربانی گلپایگانی. علی. امامت در بینش اسلامی، قم: مؤسسۀ بوستان کتاب، 1387 ه. ش.
سبحانی، جعفر. الإلهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل: محاضرات الاستاد الشیخ جعفر السبحانی. تقریر حسن مکی عاملی. چ4. قم: مؤسسۀ الإمام الصادق (ع). 1413ق.
سبحانی، جعفر. علم غیب(آگاهی سوم). چ اوّل. تهران: مؤسسۀ تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق(ع). 1384ه. ش.
سیدباقری، سید کاظم. اصلاح الگوی مصرف از منظر سیاسی. چ اوّل. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی. 1391ه. ش.
شبدینی، محمد. مبانی نظری عدالت اجتماعی در اسلام. قم: نشر زمزم، چ اوّل، 1390ه. ش.
شیخ حر عاملی، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، قم: دارالکتب الاسلامیه، 1385ه. ش.
شیخ صدوق. کمال الدین و تمام النعمه. چ دوم. قم: مسجد مقدس جمکران. 1382ه. ش.
شیخ صدوق. الخصال. چ اوّل. قم: مؤسسه النشر الاسلامی. 1416ه. ق.
شیخ مفید. الجمل. تحقیق سیذ علی میر شریفی. قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. 1371ه. ش.
صافی گلپایگانی. لطف الله. ولایت تکوینی و ولایت تشریعی. چ دوم. قم: مرکز تنظیم و نشر آثار آیه الله صافی گلپایگانی. 1378ه. ش.
صدر، محمدباقر. اقتصاد ما. ترجمۀ محمد کاظم موسوی. چ اوّل. قم: مؤسسۀ انتشارات اسلامی. 1350 ه. ش.
صفار قمی،محمد بنحسن. بصائر الدرجات الکبری فی فضائل آل محمد(ع). چ اوّل. قم: پیام مقدس. 1392ه. ش.
طباطبایی، محمد حسین. تفسیر المیزان. چ5. قم: دفتر انتشارات اسلامی. 1374ه. ش.
طبرسی، فضل بنحسن. مجمعالبیان فی تفسیر القرآن. چ8. تهران: ناصرخسرو. 1384ه. ش.
عبدالباقی،محمد فؤاد، مفتاح الکنوزالسنه، لاهور: اداره ترجمان السنه، 1978م.
علامهحلی، حسن بنیوسف. کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد. تصحیح علامه حسن حسنزاده آملی. چ اوّل. قم:مؤسسۀ نشر اسلامی. 1430ق.
علامه حلی، حسن بنیوسف. نهج الحق و کشف الصدق. چ اوّل. بیروت:دارالکتاب اللبنانی. 1982م.
غفاری، غلامرضا، سرمایه اجتماعی و امنیت انتظامی، چ اول، تهران: جامعهشناسان، 1390 ه. ش.
فاضل مقداد، مقداد بنعبدالله. إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین. چ دوم. قم: کتابخانۀ عمومی حضرت آیه الله العظمی مرعشی نجفی (ره). 1391ه. ش.
فاضل مقداد، مقداد بنعبدالله. اللوامع الإلهیة فی مباحث الکلامیه. چ3. قم: بوستان کتاب قم. 1387ه. ش.
فیض کاشانی. المحجّة البیضاء. چ 4. قم: مؤسسه نشر اسلامی. 1417 ه. ق.
قرشی بنایی، علیاکبر. قاموس قران. چ6. تهران: دارالکتب الاسلامیه. 1412 ه. ق.
کلینی، محمد بنیعقوب. الکافی. چ4. قم: دارالثقلین. 1393ه. ش.
مؤمن قمی، محمد. الولایه الاسلامیه أو الحکومه الاسلامیه زمن حضور المعصوم و زمن الغیبه. چ اوّل. قم: دفتر انتشارات اسلامی. 1389ه. ش.
مجلسی، محمدباقر. بحارالأنوار، قم: دارالکتب الاسلامیه، 1404 ه. ق.
محقق حلی، جعفر بنحسن. المسلک فی أصول الدین و تلیه الرساله الماتعیه. چ اوّل. تهران: مجمع بحث اسلامی ایران. 1374ه. ش.
محمدی ری شهری، محمد. عدل در جهانبینی توحید. چ3. قم: مؤسسۀ فرهنگی دارالحدیث. 1385ه. ش.
مرکز صهبا. ولایت و حکومت. چ اوّل. تهران: مؤسسۀ جهادی. 1391 ه. ش.
مصباح یزدی، محمدتقی. آموزش عقائد. چ13. تهران: مؤسسۀ انتشارات امیرکبیر. 1383ه. ش.
مطهری، مرتضی. پیرامون انقلاب اسلامی. چ17. تهران: صدرا. 1379ه. ش.
مظفر، محمد حسن. دلائل الصدق لنهج الحق. چ اوّل. قم: آل بیت (ع). 1394ه. ش.
نوری، حسین بنمحمدتقی. مسترک الوسائل. چ اوّل. بیروت: مؤسسۀ آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث. 1408 ه. ق.
پوررستمی، حامد. «نظریه سرمایه اجتماعی «امامت محور» با تکیه بر آموزه های شیعه»، فصلنامه مدیریت سرمایه اجتماعی، دوره 7، شماره 3. 1399.
ربانی گلپایگانی، علی. «امامیه». کیهان اندیشه. 1373. شمارۀ54. نسخۀ الکترونیکی.
ربانی گلپایگانی، علی. «حکومت ولایی از دیدگاه امام علی g». فصلنامه کلام اسلامی. شماره 36. زمستان 1379. ص 47ـ 69.
ربانی گلپایگانی، علی. «نقش فاعلی امام در نظام آفرینش». نشریۀ انتظار موعود. شمارۀ 29. تابستان 1388. ص7ـ30.
مصباح یزدی، محمدتقی، انسان، راه و راهنماشناسی، قم:انتشارات مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چ اوّل. 1384ه. ش.
شاکری، صدیقه، «گذری بر عوامل شکوفایی عقل در قرآن و روایات»، نامه جامعه، 1384، شماره 12.
هدایتی، محمدرضا و احمدوند، علی محمد و حاتمی، حمید رضا، «جایگاه علم و فناوری در قدرت جهان اسلام با تأکید بر جمهوری اسلامی ایران»، آفاق امنیت، شماره 18، 1392، ص 125ـ 165.
ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، بیروت: دارالفکر، چ اوّل. بیتا.
برزنونی، محمدعلی. «امنیت جامعه محور با نگاهی به متون دینی در این باره» نشریۀ توسعۀ انسانی پلیس، سال دوم، شمارۀ5، ص 50 تا 94. 1384ه.ش.
احمد الصیاد، عبدالعاطی و دیگران، الأمن السیاحی، ریاض: جامعه نایف العربیه للعلوم الأمنیه، چ اول. 2004م.
باوان، مسعود و نرگس لرستانی، سودابه جعفری، «امنیت، چیستی، انواع و تأثیر آن بر جامعه با نگاهی به آیات قرآن کریم»، دانشنامه علوم قرآن و حدیث، سال سوم، شماره پنجم، 1395 ه. ش.
حمویی جوینی، ابراهیم بن سعد الدین، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمه من ذریتهم علیم السلام، بیروت: مؤسسه المحمود، ، چاپ اول،1400 ق.
[1]. نویسنده مسئول: دانشجوی مقطع دکتری، دانشگاه قرآن و حدیث، قم، ایران ahmad1450@chmail.ir
[2]. استاد، گروه کلام، دانشگاه قرآن و حدیث، قم، ایران
[3]. دانشیار، گروه فقه و حقوق، دانشگاه قرآن و حدیث، قم، ایران