استادیار، گروه آموزشی علوم تربیتی، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران
چکیده
آموزش و پرورش و تربیت مدرسهای از دیرباز تحت عاملیت و سیطره حکومتها بوده و هست. رویکردهای مردم-پایه در دیدگاههای جدید و حکمرانی مشارکتی در آموزش بر تمرکززدایی و مشارکت مردم و تسهیم اقتدار تربیتی تاکید مینماید. نوشتار حاضر درصدد است چرایی و چگونگی مردممحوری در آموزش و پرورش را از منظر تربیت اسلامی با روش توصیفی و استنباطی تبیین نماید. این پژوهش براساس بررسیهای مفصل اجتهادی به این نتیجه رسیده که مردم (یعنی خانوادهها، عالمان و تودهها) علاوه بر حکومت دارای حقوق و تکالیف تربیتی میباشند و عاملیت و محوریت مردم در آموزش و پرورش، عاملیتی ذاتی و اصیل است؛ نه عاملیتی ابزاری و تَبَعی و حقی طبیعی است و نه موضوعه. مردممحوری در آموزش و پرورش، به مثابه مشارکت است نه شراکت؛ چراکه شراکت حیثِ اقتصادی و بازاری دارد و «آموزش و پرورش تعاونی» یک «شرّ لازم و اضطراری» نیست؛ بلکه یک «خیر ذاتی و لازم» است. همچنین حکومت علاوه بر تکلیف به تربیت، مکلف به مشارکتجویی و مشارکتپذیری در آموزش و پرورش و تمهید آن برای مردم است. برپایه نظریه فقه تربیتی، الگوی حکمرانی تربیتی، مردممحور و مبتنی بر شبکه ولاء تربیتی به صورت طولی و عرضی دستکم بصورت واجب کفایی است.